۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

گزارش کاملی از مراسم گرامیداشت جان باخته راه آزادی امیر جوادی فر(مادران عزادار)








براي او كه همه ي مادران ايران زمين، مادر اويند و از غرور اين افتخار به خود مي بالند

1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6

پنجشنبه ۲۴ تيرماه بزرگداشت اولين سالگرد شهادت امير جوادي فر در منزلشان با شكوه هرچه تمامتر و استقبال وسيع خانواده ساير شهدا، وكلا، شاعران، دوستان امير، مادران عزادار، مادران صلح، دانشجويان و ... برگزار گرديد.

در ابتداي مراسم دكلمه ي « بي بي ناز» با صداي شهيد امير جوادي فر پخش شد.


سپس پدر امير ضمن خوشامدگويي به حضار از خلائي كه در قلب او و برادر امير (بابك) با رفتن امير بوجود آمده و زحمت و طاقتي كه بايد بخرج دهند تا اين حفره را پر كنند گفت و در ادامه گفت: " من فقط ديروز در سالگرد شهادتش ناخودآگاه دو خطي نوشتم كه گفته قلب من هست و شايسته دونستم كه كليه سروران و همكاران و دوستان عزيز اين دو خط را گوش كنند:

آنچنان زيباست اين بي بازگشت كز برايش مي توان از جان گذشت

اميرم، اميرم نقشه كردم رخ زيباي تو بر خانه دل / خانه ويران شد و افسوس آن نقشه به ديوار ماند"


سپس ترانه اي از بابك به نام ظهر تابستون تهرون پخش گرديد.

پس از آن خاطره اي از زبان يكي از دوستان امير از روز ۱۸ تير ۸۸ و صحنه انتقال امير به بيمارستان و سپس به كلانتري گفته شد، از امير كه مي گفت براي بيان يك اعتراض مدني مي رويم و نه اسلحه اي داريم و نه خلافي مي كنيم، و بعد از لحظه رفتن از بيمارستان به كلانتري مي گويد كه هنگام خروج از بيمارستان از امير مي خواهند كه با ويلچير او را ببرند ولي امير قبول نمي كند و مي گويد:" عاشقان ايستاده مي ميرند "، و پس از آن از تحويل گرفتن جنازه امير.

در ادامه مراسم پدر امير گفت: "امير و اميرها زنده اند،‌خانواده هايي كه در فاجعه كهريزك مورد ظلم قرار گرفتند، امروز من در مراسم سوگواري پسر آقاي روح الاميني بودم، ‌باورمان بر اين است كه اميرها، محسن ها و كامراني ها زنده اند. از خون آنها ريشه هاي اين مملكت مقاوم خواهد شد، روزي خواهد رسيد كه داد ما را به ما خواهند داد و تا آن روز من هستم، بايد باشم و اين مسئله را به چشمم ببينم، فشارهاي زيادي روي ما هست ولي تحمل خواهيم كرد تا انشااله در آينده نزديك اين روز را ببينيم.

سپس پيام مادران عزادار خوانده شد:

من به نبرد مي روم ولي شمشير نمي كشم بلكه روشنايي مي بخشم تا لشكر تاريكي بگريزد (پيامبر ايراني-زرتشت)

با عرض تسليت و تبريك به خانواده محترم شهيد امير جوادي فر . خانواده همه شهداي حماسه جنبش سبز.

ما مادران عزادار (پارك لاله) همچنان پيگير و مقاوم در كنار ساير هموطنان ايستاده ايم و خواسته هاي خود را دنبال مي كنيم:

1) اعدام را بس كنيد

2) آمران و عاملان جنايات، عادلانه و علني محاكمه شوند

3) تمامي زندانيان عقيدتي و سياسي هرچه سريعتر و بدون قيد و شرط آزاد شوند.

مادران عزادار (پارك لاله)

و در ادامه استاد شمس لنگرودي اشعاري از سروده هاي خود را خواند:

"تو دیگر نیستی /

انار شکسته ای که خاطره های خونینش تنها بر دست و دهان می ماند /

تو دیگر نیستی /

مگر به صورت شعری در دهان /

و لمس سر انگشهایت تمام شده است /

در دست های من /

شگفت لعلگونه پرداخت شده ابگون /

انار دهان گشوده /

از این بیش /

نمی ماند بر درخت"

***

"پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند

که مثل پرندگان راست راست می چرخند در هوا

سر ماه حقوقشان را می گیرند.

پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند

که مرگ تو را ندیدند

کاش پَر و بالشان در آتش آفتاب تیر بسوزد

ما با زغالشان شعار خیابانی بنویسیم.

پس این فرشتگان پیرشده

جز جاسوسی ما

به چه کار بد ِ دیگری مشغولند

که فریاد ما به گوش کسی نمی رسد. "
***

"حتماً سراسر شب صدایمان می کردی

اما عزیز دلم

زندگان که قادر نیستند صدای تو را بشنوند

حتماً سراسر شب

بر دریچه ی سنگینت کوفتی

و ما صدای بم باران را می شنیدیم

که بر گل نامرئی می بارید

و بویی غریب

از گل هایی ناشناخته در شب می پیچید

با دست بسته نمی شود کاری کرد

شب چسبنده، دست و دهانمان را فرو می بندد

و آنچه که می بینی

رویاهای ماست

که مثل مِهی بر می خیزد

بر سنگت فرو می ریزد

با دست بسته نمی شود کاری کرد

اما هیچ کس را توان بستن رویاهای ما نیست

رویاهایی که نیمه شبان به خیابان قدم می گذارند

در تلألو پنهان خویش یکدیگر را می شناسند

از راهپیمایی فردا سخن می گویند. "

همچنين نامزد امير و ساير وابستگان درد دل هاي خود را با او در مراسمش بازگو كردند.

سپس سخناني از طرف مادران صلح گفته شد:

"بابك عزيز با چه زيبايي با اعتقادش به مانيفست جنبش سبز كه جنبش بدون خشونت و پايبند به قانون است اينجا قصه زندگي امير را بيان كردند و چه زيبا خانواده شما براساس همان مانيفست كه پاي بندي به قانون بود، عزيزترين كستان را به قانون تحويل داديد. به اميد روزي كه بي قانون ترين فرد اين مملكت را وادار كنيم به قانون احترام بگذارد، به اميد رسيدن به آزادي و دموكراسي كه خواست همه جوانان و همه ملت ايران است. به اميد آن روز"

و دو شعر از يكي از مادران صلح خوانده شد.

و سپس ترانه اي از بابك جوادي فر خوانده شد:

آسمون گريه مي كرد براي تو /

واسه اون صداي خنده هاي تو /

رفتي و قصه ما به سر رسيد /

گل خنده از لبامون پر كشيد /

باز همون قصه دريا شدن /

فصل آخر فصل هم صدا شدن /

زير تيغ و ضربه ها كوبوندنت /

ريشه تو خشكوندنو سوزوندنت /

اي گل پرپر شده در دست باد /

يادمان لحظه هاي سبز و شاد /

نوگل غلطيده در آغوش خاك /

خاك ميهن، خاك خونين، خاك پاك ...

سپس شعر «شرمتان باد اي خداوندان قدرت» از طرف مجموعه فعالين دانشگاه آزاد خوانده شد و اظهار اميدواري شد كه تمام آمرين و مسببان اصلي اين فجايع محاكمه شوند و هرچه زودتر ما آن روز را ببينيم.

در ادامه مراسم از طرف آقاي صالح نيكبخت، وكيل محترم شاكيان پرونده كهريزك شعر «گفتگو» از استاد شفيعي كدكني توسط بابك جوادي فر خوانده شد.

همچنين در اين مراسم هم بنديهاي امير در كهريزك، مادر شهيد سهراب اعرابي (پروين فهيمي)، مادر سعيد زينالي (مادري كه ۱۱ سال در جستجوي فرزند دانشجوي خود مي باشد) و مادر و همسر شهيد حسن پور شركت داشتند كه از حضورشان تشكر و قدرداني شد.

سپس سرود سراومد زمستون پخش و همخواني شد.

در دامه ترانه اي از امير خوانده شد:

به جز تو كي به ياد شاليزاره /

به جز تو كي سزاوار بهاره /

به جز تو كي مثل ساحل عزيزه /

كي جز تو صاحب درياكناره /

فقط اسم تو مونده روي لبهام /

فقط ياد تو همراه نفسهام ...

همچنين سرود وطنم وطنم پخش و همخواني شد.

در اواخر مراسم پدر و مادر و خواهر شهيد محمد كامراني و مادر و پدر شهيد محسن روح الاميني از مراسم بزرگداشت اولين سالگرد شهيد محسن روح الاميني براي عرض تسليت به مجلس بزرگداشت امير آمدند.

خانم پروين فهيمي،‌ مادر سهراب اعرابي، در پايان مراسم سخنراني كوتاهي كرد:

"به نام امير، به نام سهراب، به نام ندا،‌ به نام محسن، به نام محمد، به نام علي، به نام حسن پور، به نام تمام جواناني كه در سال گذشته و طي يكسال اخير در راه وطن كشته شدند به دست مزدوران و به دست خشونت طلبان.

من به اينجا آمدم فقط بخاطر امير، بخاطر پدر مهربانش و برادرش آقا بابك.

فقط بدانيم اين بچه ها زنده اند، من خوشحالم از اينكه هنوز مردم ما و هموطنان ما با ما همدردي مي كنند و اين براي ما بسيار ارزش دارد، درسته براي ما خيلي سخته، شب و روز به ياد بچه هامون مي گذرونيم ولي ماشااله اين همه جوان داريم. اينها نمي توانند هيچ وقت حق را ناحق كنند، مطمئن باشيم كه خون بچه هاي ما پاي ظالمين را خواهد گرفت.

خيلي از خانواده ها بچه هايشان را از دست دادند و باز هم صدايشان در نيامد و من متاسفم،‌ واقعا متاسفم چون با اين سكوت اول خود خون و حق بچه هايشان را پايمال مي كنند و بعد ديگران.

من از همه شان مي خواهم، در اينجا مي گويم و همه جا هم گفتم اول خانواده ها و مادران نبايد از خون اين بچه ها بگذرند. كسي كه خون بچه اش را پايمال مي كند مطمئن باشد كه ديگران هم همان مي كنند و مي خواهم بگويم كه بچه هاي ما زنده اند و زنده خواهند ماند. "

در پايان مراسم سرود نداي سهراب پخش و همخواني شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو

مادران عزدار

25 تیر 1389

انتشار:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


http://pejvakzendanyan.blogfa.com

pejvak_zendanyan10@yahoo.com

pejvakzendanyan@gmail.com

Tel.:0031620720193

هیچ نظری موجود نیست: