۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

اعدام جنایتکارانه یکی از زندانیان اهل حق در زندان ارومیه


بنابه گزارشات رسیده از زندان ارومیه و تایید خانواده قاسم زاده، عزیز آنها ،آقای مهدی قاسم زاده 27 ساله صبح روز شنبه 10 اسفند ماه در زندان ارومیه اعدام شد.
مهدی قاسم زاده پس از تحمل 4 سال زندان و شکنجه ها و فشارهای ضد انسانی روز شنبه 10 اسفند ماه اعدام شد.این در حالی است که خانواده او از اعدام فرزندشان بی خبر بودند واجازه آخرین دیدار را به آنها داده نشد.
آقای مهدی قاسم زاده 4 سال پیش در پی یورش مسلحانه مامورین به محل کار و سکونت خود و هم کیشانش و ایجاد درگیری با آنها که تعدادی از اهل حق در این درگیریها جان باختند و تعداد زیادی را دستگیر کردند، دستگیر شد. او همراه با 3 نفراز هم پیروان خود از آن تاریخ تا به امروز در زندان ارومیه بسرمی بردند. زندانیان اهل حق بخاطر فشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی چندین بار اقدام به اعتصاب غذا نمودند و در مواردی هم اقدام به اعتصاب غذای خشک کرده بودند.
در حال حاضر 3 زندانی دیگر اهل حق بنامهای سهندعلی محمدی، بخش علی محمدی، عبادالله قاسم زاده در زندان ارومیه زندانی هستند.
در پی یورشهای گسترده و وحشیانه به دانشجویان، دارویش گنابادی ،فعالین سیاسی ،صبح امروز اعمال جنایتکارانه خود را با اعدام یکی از پیروان اهل حق به اوج خود رساندند.
سیاستهای کلان کشور توسط علی خامنه ای ولی فقیه مطلقه رژیم اتخاذ می شود و از جمله آن سرکوبهای گسترده که با دستور او صورت می پذیرد و توسط شاهرودی بصورت احکام قضائی به نیروهای وزارت اطلاعات ،روسای زندانها و سایر مراکز سرکوب قرارمی گیرد.از آنجائی که اعمال فوق برخلاف معاهدات و قرادادهای بین المللی است و نقض آنها در این ابعاد گسترده جنایت علیه بشریت محسوب می شود . تصمیم گیریهای خامنه ای در مورد نقض گسترده حقوق بشر در ایران در تعارض با قوانین و معاهدات بین المللی است و خود جنایت علیه بشریت است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران،اعدام یکی از پیروان اهل حق بعنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند واز کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا علیه این رژیم است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
10 اسفند 1387 برابر با 28 فوریه 2008

اعدام زندانی اهل حق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193

۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

بیانیه زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین

« بسم الله الرحمن الرحیم »


8/12/1387

«فاین تذهبون » سوره ی تکویر آیه 26
« پس به کجا میروید؟ »

نظام سیاسی حاکم بر ایران که طی سی سال گذشته با اعمال سیاست های محدود کننده بخصوص با طرح اخیر ارتقای امنیت اجتماعی، عملا جامعه را به یک زندان بزرگ بدون سقف تبدیل کرده است، طی ماه های اخیر دایره ی فعالیت های سیاسی، حقوق بشری و حتی صنفی را بسیار محدود تر کرده است. نمونه های این محدودیت و تضییع حقوق به شرح زیر می باشد :
1- پلمپ مرکز کانون مدافعان حقوق بشر و محدود کردن فعالیت های آنها، جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد مرحوم مهندس بازرگان، اعلام ممنوعیت وایجاد محدودیت برای تشکل تحکیم وحدت (طیف علامه) و دستگیری فعالین دانشجویی آنها، آزار و اذیت و دستگیری دراویش گنابادی، سرکوب مستمر وسیستماتیک اقلیت های قومی، دستگیری گسترده فعالین سیاسی از گروه های مختلف، اعمال مداوم سیاست های خودی وغیر خودی و شگفت انگیزتر از همه اهانت های آشکار و تهدید به حذف فیزیکی جناح های رقیب ... و موارد بی شمار دیگر.
اینها به چه معناست؟ چه ترس وهراسی در دل نظام افتاده است؟
این همه در حالی است که به دلیل بحران های اقتصادی ،اجتماعی، اداری،اخلاقی، فرهنگی، عاطفی، اقشار مختلف مردم دچار طیف گسترده ای از مشکلات و ناهنجاری ها، از ورشکستگی اقتصادی منجر به زندان گرفته تا اختلال عاطفی منجربه خودسوزی می شوند و حاکمیت تنها نظاره گر این مصیبت هاست و تنها به حفظ قدرت خود و چگونگی تقسیم درآمدهای نفتی بین جناح های مختلف حکومت می اندیشد که البته بر سر این دومی مرتب دعوا هم دارند.
در چنین شرایطی مردم شرافتمند و ستمدیده ایران باید به همراهی وهدایت گروه ها، سازمان ها، احزاب و جریانات سیاسی ضمن حفظ هوشیاری، انسجام و وحدت ملی، در مسیر اصلاح و تغییر ساختار سیاسی و قانونی مملکت تلاش نموده تا راهی برای آزادی، آبادی و سعادت ملی گشوده شود.
ضمنا به حامیان بین المللی رژیم و مماشات گران با آنها هم هشدار داده می شود که سیاست هایشان را با توجه به مصالح و منافع مردم ایران و در جهت ایجاد تغییرات دموکراتیک و آزادی های سیاسی برای مردم ایران بنا کنند و همه تخم مرغ هایشان را در سبد حاکمیت نگذارند که یقینا عاقبت خوشی نخواهد داشت.
ما امضا کنندگان زیر، زندانیان سیاسی بند 350 اوین که دغدغه سرنوشت این مملکت ستمدیده ما را به این جا کشانده است، ضمن محکوم کردن اقدامات اخیر حکومت در ایجاد محدودیت های بیشتر و همین طور بزرگداشت سالروز مبارزه با تبعیض نژادی و نژادپرستی که کنفرانس بین المللی آن در حال حاضر در ژنو در حال برگزاری است، امیدواریم که کل این مناسبات و اوضاع در یک روند دموکراتیک تغییر کرده و مردم ما بتوانند در یک فضای آزاد و باز بر مقدرات خود مسلط شوند تا راهی برای برون رفت از این بحران ها پیدا شود.
بحران هایی که به اذعان خود حکومت و کارشناسان آن ها هراس آور بوده و مملکت را در معرض آنچنان تهدیدی قرار داده است که احتیاج به نجات ملی و جلوگیری از انهدام احتمالی وجود دارد. با این اوصاف آیا جا ندارد که از زبان قران به سردمداران حکومت بگوییم « فاین تدهبون »
به امید روزی که مدیران شایسته و منتخب مردم در مصادر امور قرار بگیرند.

زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین
علی صارمی
سید ظهور نبوی چاشمی
محمد علی منصوری
محمد حسن فلاحیه زاده
میثاق یزدان نژاد



انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

از وضعیت وشرایط دستگیر شدگان یورش گسترده 2 اسفند ماه هیج خبری در دست نیست

بنابه گزارشات رسیده از بند مخوف 209 زندان اوین، از وضعیت و شرایط دستگیر شدگان یورشهای گسترده به خانواده ها در روز جمعه 2 اسفنده ماه هیچ خبری در دست نیست.
از وضعیت و شرایط دستگیر شدگان که روز جمعه 2 اسفند ماه در سطح تهران صورت گرفت و عبارتند از: خانم فاطمه ضیائی مادر خانواده،مهسا نادری دانشجوی دانشگاه قم،حسن طلانی دانشجو ، احسان عرفانی 25 ساله و حامد یازرلو هیچ خبری در دست نیست.
افراد دستگیر شده در سلولهای انفرادی بسر می برند و خطر شکنجه های جسمی و روحی توسط بازجویان وزارت اطلاعات جان آنها را در معرض خطر جدی قرار داده است.
خانواده های آنها روز دوشنبه 5 اسفند تقریبا تمامی روز در مقابل دادگاه انقلاب پیگیر وضعیت عزیزان خود بودندولی حسن زارع دهنوی معروف به قاضی حداد که به دستور وی آنها دستگیر شده اند و بازجوی مربوطه علوی هنگامی که به منازل یورش می برد این موضوع را به خانواده گفته بود.، از روبرو شدن با خانواده ها خوداری می کند و منشی وی بصورت تلفنی به آنها اعلام بی اطلاعی می کند.
یکی از شیوه های معمول وزارت اطلاعات و قاضیهای منتصب آنها ، در مورد تمامی دستگیر شدگان به قرار زیر می باشد ،ابتدا آنها را دستگیر و به سلولهای انفرادی منتقل می کنند و بعد از آن حسن زارع دهنوی اتهامات غیر واقعی و مبهم به لحاظ حقوقی در مصاحبه های رسانه ای خود به دستگیر شدگان بی دفاع و اسیر نسبت می دهد سپس بازجویان وزارت اطلاعات برای اثبات اتهامات دروغین نسبت داده شده، زندانیان را تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار میدهند که آنها را بپذیرند.
در پی یورشهای گسترده و وحشیانه 02 اسفند ماه علیه چندین خانواده در سطح تهران و بعضی از شهرستانها مانند کرج و سمنان که اخیرا خبرهای آن بدست ما رسیده است.یورشها در ساعات اولیه صبح صورت گرفت و در حالی که اعضای خانواده ها که از افراد سالخورده و بیمار و کودکان خردسال می باشندو در خواب بسر می بردند آغاز گردید.افراد وزارت اطلاعات به محض ورود به منازل و روبرو شدن با اعضای خانواده آنها را بشدت مورد ضرب وشتم قرار می دادند.خانواده هایی که مورد ضرب وشتم وحشیانه قرار گرفتند عبارتند از: خانواده طلانی،خانواده ضیائی و خانواده نادری می باشند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورشهای وحشیانه به منازل در تهران،کرج و سمنان،بازرسی و تخریب و ضبط وسائل شخصی ،مورد ضرب وشتم قرار دادن و دستگیری و انتقال به بند 209 عزیزانشان و بی اطلاع نگه داشتن خانواده ها از وضعیت عزیزانشان را محکوم می کند. و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر سازمانهای حقوق بشری خواستار دخالت برای آزادی فوری و بی قید وشرط آنها است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
06 اسفند 1387 برابر با 24 فوریه 2009

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

به دانشگاه برمي‌گرديم

تجمع ظهر امروز در سه دانشكده اقتصاد، ادبيات و علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبائي با دخالت پليس امنيت خاتمه يافت.

به گزارش خبرنگار ... در پي صدور حكم مجدد دو ترم محروميت از تحصيل مهديه گلرو، عدم رسيدگي به وضعيت تحصيلي مجيد دري، سعيد فيض‌الله‌زاده و صادق شجاعي؛ و نيز ممانعت غير قانوني از ورود اين چهار دانشجوي محروم از تحصيل، ظهر امروز تريبون آزادي در مقابل درب اصلي هر يك از سه دانشكده علوم اجتماعي، اقتصاد و ادبيات به طور همزمان برگزار شد.
بر اساس اين گزارش ، تجمع امروز در حالي بود كه مسئولان دانشگاه با خودداري از ارائه مجوز براي برگزاري اين تريبون آزاد، باعث شدند تا حراست دانشگاه نيز با استفاده از اين موضوع به همراه تعداد زيادي از افراد پليس به مقابله و ممانعت از ورود اين تعداد دانشجو به دانشگاه شوند.
مهديه گلرو، از دانشجويان محروم از تحصيل اين دانشگاه در ارتباط با اين موضوع در گفتگو با خبرنگار ما تصريح كرد: «متاسفانه در سال‌هاي اخير كمك گرفتن از پليس امنيت در جهت برقراري نظم و رسيدگي به امور جزئي دانشگاه به صورت امري معمول براي حراست دانشگاه علامه طباطبايي درآمده است، تا جايي كه حتي مجوز برگزاري تريبون‌هاي كوچك دانشجويي به صرف احقاق حقوق و مطالبات دانشجويي به دانشجويان اين دانشگاه داده نمي‌شود.»
مجيد دري نيز تاكيد كرد: «اخراج و صدور احكام انضباطي براي دانشجويان به بهانه‌هاي واهي، دائمي نخواهد بود و ما به زودي به فضاي دانشگاه باز خواهيم گشت.»
همچنين، شايان ذكر است در حين برگزاري اين تريبون، نامه سرگشاده مهديه گلرو به احمدي‌نژاد در ميان دانشجويان توزيع شد.

خانم فاطمه نبوی بدلیل دیدار با اعضای خانواده اش در قرارگاه اشرف دستگیر شد

بنابه گزارشات رسیده از سمنان ، خانم فاطمه نبوی 28 ساله روز جمعه 2 اسفند ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل گردید.
مامورین وزارت اطلاعات یورش وحشیانه خود را روز جمعه 2 اسفند ماه همزمان با یورشهایی که به چندین خانواده درسطح تهران نمودند و در پی آن تعدادی را دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل کردند، به منزل خانواده نبوی یورش بردند و بصورت وحشیانه و غیر انسانی منزل آنها را مورد بازرسی قرار دادند که مقداری از وسئل شخصی این خانواده را ضبط و با خود بردند .
از زمان دستگیری خانم فاطمه نبوی تا به حال هیچ خبری از وضعیت و سرنوشت او در دست نیست و مراجعات مکرار خانواده وی تا به حال بی نتیجه بوده است.
خانم نبوی پس از دیدار با اعضای خانواده اش در قرارگاه اشرف در عراق و بازگشت به ایران در 30 آبان ماه دستگیر و چندین هفته در سلولهای انفرادی زندان اداره اطلاعات سمنان زندانی بود و در طی مدت بازداشتش تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت. او با سپردن وثیقه سنگین آزاد گردید
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران؛یورش وحشیانه به منازل مورد بازرسی قرار دادن و تخریب و ضبط وسائل شخصی و دستگیری عزیزان آنها را محکوم می کند و از کمیسر علی حقوق بشر سازمان ملل خواهان مداخله برای آزادی فوری و بدون قید و شرط آنها است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
5 اسفند 1387 برابر با 23 فوریه 2008

وضعیت زندانی سیاسی فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193

انتقال 16 نفر از دارویش گنابادی به زندان دستگرد اصفهان

بنابه گزارشات رسیده از بند قرنطینه یا بازداشتگاه زندان دستگرد اصفهان،تعداد زیادی از دارویش که در جریان تخریب محل عبادت آنها دستگیر و به بند الف- ط وزارات اطلاعات اصفهان منتقل شده بودند. روز یکشنبه 4 اسفند ماه 16 نفر از آنها را به بند قرنطینه زندان دستگرد اصفهان منتقل شدند.
دارویشی که در جریان یورش و تخریب محل عبادت آنها دستگیر شده بودند و به سلولهای انفرادی بند الف- ط که در کنترل وزارت اطلاعات می باشد تعداد 16 نفر از انها را به بند قرنطینه زندان دستگرد منتقل شدند.
حفاظت و اطلاعات زندان از تماس سایر زندانیان با دراویش دستگیر شده بشدت ممانعت می کند و گفته می شود که این ممانعتها بدلیل شکنجه و بدرفتاری که بازجویان وزارت اطلاعات در بند الف – ط با آنها داشته اند می باشند و از این طریق سعی دارند که از انتشار اخباری که دراویش با آن مواجه بودند ممانعت کنند.
بنابه بعضی از گزارشات شرایط بعضی از آنها بسیار بد می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، یورشهای مستمر علیه دارویش گنابادی ،تخریب محلهای عبادت آنها،مورد ضرب وشتم قرار دادن آنها و دستگیریهای گسترده را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اقدامات فوری برای پایان دادن به تبعیضات مذهبی که توسط این رژیم علیه سایر مذاهب مانند دارویش گنابادی،بهائیان و هموطنان مسیحی است می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
5 اسفند 1387 برابر با 23 فوریه 2008

وضعیت زندانیان سیاسی فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

انتقال 3 زندانی از زندان گوهردشت کرج به زندان اوین جهت اجرای حکم اعدام

بنابه گزارشات رسیده از بند 6 زندان گوهر دشت کرج روز شنبه 3 اسفند ماه 3 نفر از زندانیان جهت اجرای حکم به زندان اوین انتقال داده شدند.
اسامی زندانیان که روز شنبه 3 اسفند ماه جهت اجرای حکم اعدام به زندان اوین انتقال داده شدند به قرار زیر می باشند:
سعید زارع در حدود 21 سال سن دارد و از سالن 17 بند 6 زندان گوهردشت
منصور بهرامی حدود 25 سال سن دارد ،از سالن 17 بند 6 زندان گوهردشت
محمد علی عزیزی در حدود 45 سال سن دارد از سالن 17 بند 6 زندان گوهردشت
گزارشات حاکی از آن است که حکم اعدام آقای منصور بهرامی صبح روز یکشنبه 4 اسفند ماه در زندان اوین به اجرا در آمده است ولی از شرایط 2 زندانی دیگر خبری در دست نیست.
مجازاتهای ضد بشری مانند اعدام زندانیان سیاسی ، اعدام کودکان، اعدام های گروهی و سنکسار با تایید و دستور شاهرودی رئیس قوه قضاائیه که منصوب و مورد حمایت خامنه ای ولی فقیه مطلقه رژیم است به اجرا در می آیید
اعدامهای فوق هدفی جزء ایجاد فضای رعب و وحشت در بین مردم ندارد و با این اعمال ضد بشری سعی دارند که از تن دادن به حقوق حقه مردم ایران سر باز زنند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، انتقال زندانیان به زندان اوین جهت اجرای حکم اعدام بعنوان یک عمل ضد بشری را محکوم ی کند و از دبیر کل سازمان ملل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار دخالت برای متوقف کردن اعدام های گروهی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
4 اسفند 1387 برابر با 22 فوریه 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

زندانی سیاسی علی صارمی تهدید به قتل شد

بنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین، ،زندانی سیاسی علی صارمی هنگامی که در سلولهای انفرادی بند 240 زندانی بود توسط سربازجویی که با نام مستعار علوی می باشد تهدید به قتل شد.
آقای علی صارمی 60 ساله و از دستگیر شدگان مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی 67 است ،که بیش از 17 ماه است که در بلاتکلیفی بسر می برد.او طی 4 بار دستگیری بیش از 20 سال زندان را تحمل نموده است. آقای صارمی و آقای محمد حسن فلاحیه زاده پس از اعتراض نسبت به نگه داشتن زندانیان در زیر برف و باران و سرمای شدید، این 2 زندانی سیاسی را به سلولهای انفرادی بند 240 منتقل کردند آنها 22 روز در سلولها انفرادی با شرایط غیر انسانی بسر بردند. در سلولهای انفرادی بند 240 آخوندی بنام علوی که از سر بازجویان وزارت اطلاعات می باشد و خود مستقما در یورش بردن به منازل و دستگیریها فعالین دانشجویی و سیاسی و زنان فرماندهی را به عهده دارد و همچنین در بازجوئیها از زندانیان سیاسی و بکار بردن شکنجه های جسمی و روحی خود مستقیما اقدام می کند، او به آقای علی صارمی گفت :"اگر بخواهین اینجوری ادامه بدهید می کشیمتون و می گوییم خودکشی کردند"
لازم به یادآوری است زندانی سیاسی عبدالرضا رجبی مدتی پیش در زندان گوهردشت کرج به قتل رسید.و علاوه بر این زندانی سیاسی، زندانیان دیگری مانند زنده یادان لطفی الهی،دکتر زهرا بنی یعقوب،ولی الله فیض مهدوی و اکبر محمدی و تعداد زیادی از زندانیان تا به حال در زندانها به قتل رسیده اند و در موارد متعددی اعلام کرده اند که دست به خودکشی زده اند.
از طرفی دیگر هنگامی که این 2 زندانی به سلولهای انفرادی بند 240 منتقل شده بودن وسائل شخصی آنها توسط رئیس حفاظت و اطلاعات زندان اوین فردی بنام بیدگلی و رئیس بند 350 بزرگ نیا جمع آوری شد و به نقطه نامعلوی برده شد هنگامی که این 2 زندانی مجددا به بند 350 بازگردانده شدند تقریبا اکثر وسائل شخصی آنها را به سرقت برده بودند. وسائلی مانند دست نوشته ها ، کتابهای آموزشی زبان فرانسه،انگلیسی و عربی و همچنین رادیوی یک موج آقای صارمی که از فروشگاه زندان خریداری کرده بود همراه با گوشی آن را به سرقت برده بودند. بزرگ نیا همچنین میزی که زندانیان ماه ها قبل از زندان خریداری کرده بودند و از آن بعنوان میز غذاخوری استفاده می کردند با وقاحت تمام آن را از سلول زندانیان به دفتر خود منتقل کرده است. فشارها و اذیت وآزارهای بزرگ نیا همچنین علیه زندانیان سیاسی ادامه دارد و بر شدت آن افزوده شده است و در آخرین مورد فشارها که علیه زندانیان بکار برده است علاوه بر قطع بودن ملاقتهای آنها تماس تلفنی آنها را با خانواده هایشان را به حداقل رسانده است.
از طرفی دیگر آقای علی صارمی و خبرنگار زندانی محمد حسن فلاحیه زاده بیش از 14 هفته است که از ملاقات با خانواده هایشان همچنان محروم هستند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به تهدید به حذف فیزیکی آقای علی صارمی هشدار میدهدو فشارهای اداره حفاظت و اطلاعات و بزرگ نیا علیه زندانیان سیاسی را محکوم می کند.و از مجامع بین المللی برای پایان دادن به سرکوب هموطنان بهائی،دارویش گنابادی ،دانشجویان ،فعالین زنان و فعالین سیاسی خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای اتخاذ تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
04 اسفند 1387 برابر با 22 فوریه 2009

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193



۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

یورشهای همزمان ، گسترده و وحشیانه به منازل شخصی و دستگیری تعداد از عزیزان آنها

بنابه گزارش رسیده از تهران از صبح امروز 2 اسفند ماه مامورین وزارت اطلاعات به تعداد زیادی از خانواده ها در سطح شهر تهران یورش بردندو عزیزان آنها را دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل کردند.
یورشهای گسترده امروز در حدود ساعت 07:00 صبح آغاز گردید و همچنان ادامه دارد. یورشها زمانی که خانواده در خواب بسر می بردند آغاز گردید که همراه باضرب و شتم و اهانت، بازرسی وحشیانه منازل و ضبط کردن وسائل شخصی آنها بوده است. و هنگامی که به منازل یورش برده می شد کسانی را که با آنها روبرو می شد مورد ضرب وشتم شدید قرار می دادند.
خانواده هایی که تا به حال توسط وزارت اطلاعات مورد یورش قرار گرفته اند عبارتند از خانواده دکتر هانی یازرلو، خانواده محسن نادری ،خانواده مسعود عظیمی،خانواده محمود عظیمی،خانواده ترلانی و تعداد زیادی از خانواده های دیگر که متعاقبا به اطلاع خواهد رسید.
در این یورشها تا به حال تعداد زیادی دستگیر شده اند که اسامی بعضی از آنها به قرار زیر می باشد:خانم مهسا نادری دانشجو از خانواده نادری و پدر ایشون آقای محسن نادری بدلیل شرکت در مراسم گرامیداشت نوزدهمین سالگرد قتل عام 67 درحال حاضر در بند 8 زندان اوین زندانی است.حامد یازرلو برادر دانشجوی زندانی هود یازرلو که در حال حاضر در بند 8 زندان اوین زندانی است ،حسن ترلانی 22 ساله می باشند.
بازچویان وزارت اطلاعات یورشهای خود به منازل بصورت همزمان آغاز کردند . مامورین وزارت اطلاعات صبح امروز 2 اسفند ماه هنگامی که به منزل آقای ترلانی یورش بردند وقتی که آقای ترلانی از آنها پرسید شما کی هستید و چی می خواهید ابتدا درب منزل را شکستند و هنگام ورود به منزل ، به نقطه حساس بدن ایشون ضربه ای وارد کردند که مدتی در بیهوشی بسر می برد. آنها پس از ورود به منزل شروع به بازرسی منزل آنها نمودند این بازرسیها موجب تخریب وسائل منزل و ایجاد خسارت گردید. آنها سی.دی، کتابها ،آلبومهای عکس خانوادگی ،ریسور ماهواره و موارد دیگر را با خود بردند .سپس فرزند او را حسن ترلانی را دستگیر و با خود بردند.
همزمان به منزل دکتر هانی یازرلو از فعالین سیاسی شناخته شده یورش بردند. آنها در خواب بسر می بردند و حتی به خانواده اجازه پوشیدن لباسهای خود را نمی دادند در این یورش یکی از سر بازجویان وزارت اطلاعات که آخوندی با نام مستعار علوی است فرماندهی یورش را به عهده داشت . در این یورش 5 نفر از مامورین وزارت اطلاعات به منزل آنها یورش بردند. دکتر هانی یازرلو که از ناراحتی شدید قلب رنج می برد و تا به حال 3 بار مورد عمل جراحی قرار گرفته است در اثر این این یورش وضعیت جسمی اش به وخامت گرایید. آنها فرزند دیگر او را حامد یازرلو را دستگیر و به بند 209 منتقل کردند.فرزند دیگر او هود یازرلو در زندان بسر می برد.بدستور علوی منزل آنها به صورت وحشیانه ای مورد بازرسی قرار گرفت .اعضای خانواده را از هم جدا کرده بودند .خانم نازیلا دشتی در یکی از اتاقهای بسر می برد و وبقیه در اتاقهای دیگر همراه با یکی از مامورین وزارت اطلاعات.مامورین وزارت اطلاعات مقدار زیادی از وسائل شخصی این خانواده را با خود بردند از جمله آنها عکسهای اعضای خانواده که در قتل عام ها زندانیان در سال 67 جان باختند و نامه های آنها هنگامی که در قید حیات بودند و در زندان بسر می بردند،کتابها، سی دی،ریسور ماهواره و مدارک شناسائی و وسائل دیگررا با خود بردند.
بازجویان وزارت اطلاعات همچنین به منزل خانواده آقای نادری یورش بردند و خانم مهسا نادری را با خود بردند مامورین وزارت اطلاعات خانم نادری و دخترشان را مورد ضرب وشتم قرار دادند. مامورین وزارت اطلاعات همچنین مقدار زیادی از وسائل شخصی این خانواده را با خود بردند آنها همچنین منزل را مورد بازرسی قرار دادند و باعث تخریب وسائل منزل آنها شدند.آقای محسن نادر به دلیل شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد یکی از اعضای خانواده اش که در قتل عام های زندانیان سیاسی در سال 67 جان باخته بود دستگیر و به 1 سال زندان محکوم شد او در حال حاضر در بند 8 زندان اوین بسر می برد.
آخوند و سر بازجوئی که با نام مستعار علوی است . او در یورش به منازل و دستگیریها مسقیما نقش دارد. او همچنین خود شکنجه جسمی و روحی زندانی سیاسی در حین بازجوئی در بند 209 را به عهده می گیرد. از جمله کسانی که تا به حال توسط این فرد دستگیر و مورد شکنجه هایی وحشیانه جسمی و روحی قرار داشتند عبارتند از آقای علی صارمی، محمد علی منصوری ،میثاق یزدان نژاد ،هود یازرلو و دهها نفر دیگر می باشند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران؛ یورش گسترده و وحشیانه به منازل شخصی خانواده های بی دفاع و دستگیری فرزندان آنها ، مورد ضرب وشتم قرار دادند و ضبط کردن وسائل شخصی آنها را محکوم می کند. از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و تمامی سازمانهای حقوق بشر برای رسیدگی به جنایتهای سیستماتیک و مستمر این رژیم علیه مردم ایران خواهان ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت ملل متحد است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
02 اسفند 1387 برابر با 20 فوریه 2009

یورش و دستگیریهای گسترده امرزو به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193


اخراج تعدادی از پرستاران زن بیمارستان 1000 تختخوابی به بهانه واهی عدم رعایت حجاب

بنابه کزارشات رسیده از بیمارستان 1000 تختخوابی تهران اولین گروه از پرستاران زن که به بهانه های واهی عدم رعایت حجاب و عدم اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی نامه اخراج دریافت کردند.
در طی دو هفته گذشته 35 نفر از پرستاران زن بیمارستان 1000 تختخوابی تهران (بیمارستان خمینی) به هسته گزینش دانشگاه علوم پزشکی تهران فرآخونده شدند و ضمن برخورد ناشایست با این پرستاران زحمت کش به آنها اطلاع داده شد که بدلیل عدم رعایت حجاب و عدم اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی اشتغال شما در بیمارستان تا آخر اسفند ماه به پایان می رسد.
در روزهای اخیر تعدادی از این پرستاران زن نامۀ پایان کار از طرف هسته گزینش دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت کرده اند. اسامی تعدادی از آنها به قرار زیر می باشد: خانمها نیکو قاسم رمکی،راحله کریمی و سیما پنجعلی از پرستاران اورژانس 1 این بیمارستان و خانم مریم کشاورز از بخش زیر ستونها می باشند.علیرغم اینکه آنها بصورت کتبی اعتراض نموده اند ولی بدون رسیدگی به اعتراض آنها اقدام به اخراج این پرستاران نمودند.
هسته گزینش از ارکانهای زیر نفوذ وزارت اطلاعات می باشد و افرادی که اقدام به اخراج پرستاران زن می نمایند به نام های رجب زاده رئیس هسته گزینش و خانمی به نام دادگستر می باشند.خانم دادگستر مسئول برخورد با پرستاران زن می باشدو هنگام احضار، آنها را مورد توهین قرار میدهد.
گزارشهای دیگر حاکی از آن است که علاوه بر بیمارستان 1000 تختخوابی در بیمارستانهای دیگر که وابسته به دانشگا علوم پزشکی تهران هستند مانند بیمارستان آرش،امیراعلم ،بهارلو،روزبه،فارابی،ضیائیان،ولیعصر قرار است که تعدادی از پرستاران زن این بیمارستانها تحت عنواین فوق اخراج شوند.
پرستاران اخراجی و در آستانه اخراج از همکاران خود در سایر بیمارستانها و مراکز بهداشتی کشور بخاطر ظلم و اجحافی که در حق آنها روا داشته شده است خواستار حمایت فعال از خود شدند و سکوت در قبال ای بیدادگری امنیت شغلی آنها را هم در معرض خطر قرار میدهد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اخراج پرستاران زن که گامی است برای حذف کردن آنها از فعالیتهای اجتماعی است و نسبت دادن اتهامات غیر واقعی علیه آنها که با تلاش و فداکاری جان همنوعان خود را در شرایط سخت نجات میدهند را محکوم می کند و از تمامی اتحادیه های جهانی که در امور بهداشت فعال هستند و همچنین از تمامی فعالین حقوق زنان خواهان حمایت از آنها است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
02 اسفند1387 برابر با 20 فوریه 2009


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193


۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

استمداد یک زندانی در آستانه اعدام در زندان دستگرد اصفهان

اینجانب حبیب باقریان که در سال 82 به اتهام آدم ربائی توسط آگاهی شاهین شهر به مدت 10 روز تحت شکنجه های شدید جسمی قرار گرفتم.
که این شکنجه ها توسط ماموران آگاهی بنام های اکبر کبیری ،مرتضی زمانی،احمد یاوری،قالی پور،زارع و صفوی بودند که تا حدی شکنجه ها ی آنان شدید بود که بعد از 5 سال هنوز آثار شکنجه ها بر بدنم باقی است .
از طرف قاضی پرونده آقای رحیمی شعبۀ 4 دادگاه عموم شاهین شهر به حکم اعدام محکوم شدم .که در تاریخ 20 /09/84 برای به اجرا در آوردن حکم، من را تا پای طناب دار، حتی طناب دار را گردنم انداختن که از طرف رئیس زندان و قاضی پرونده مورد عفو قرار گرفتم.
متاسفانه شعبۀ عفو و بخشش دیوان عالی کشور با عفو بنده مخالفت کردند با توجه به اینکه من به مجرم بودن خود اعتراف دارم.اما چون قتلی در این پرونده انجام نشده .من درخور چنین حکم سنگینی نیستم واین حکم غیر منصفانه است.
من از تمام مدافعان حقوق بشر و آزادیخواهان جهان تقاضا دارم به من که در آستانه اجرای حکم اعدام هستم.تقاضای کمک دارم.از مدافعان حقوق بشر عاجزانه تقاضا دارم هر لحظه امکانش هست که این حکمی که از طرف دادگاه داده شده اجرا بشه .عاجزانه تقاضا دارم کمکم کنید. حالا هر جوری که میتونید بخدا،چیزی دیگه به پایان زندگیم نمونده.
لازم به یادآوری است که آقای حبیب باقریان در دی ماه 1382 در سن 23 سالگی دستگیر شد. او به مدت 10 روز در آگاهی شاهین شهر تحت شکنجه قرار داشت. ماموران آگاهی بعد از وقت اداری او را از سلول انفرادی خارج می کردند و به اتاق شکنجه که در زیر زمین قرار داشت می بردند.شکنجه هایی که علیه این زندانی و سایر زندانیان در آگاهی بکار برده می شد به قرار زیر می باشد: به او چشم بند وپابندو دست بند می زدند و سپس از کتف او را آویزان می کردند تا اینکه بیهوش می شد او را به پایین آورده و با ریختن آب سرد وی را مجددا به هوش می آوردند.همچنین شیوه دیگر شکنجه که علیه او بکار برده شد ه بنام جوجه کباب می باشد. وارد کردن شوک الکتریکی به نقاط حساس بدن ،فلک کردن زندانی ، زدن ضربات کابل تا 100 ضربه ،ریختن آب در کف سلولهای انفرادی به منظور بیدار نگه داشتن زندانی این شکنجه ها 10 روز ادامه داشت و روزانه صورت می گرفت. زمانی که او را به زندان دستگرد اصفهان تحویل دادند بدلیل آثار شدید شکنجه بر روی بندش و احتمال مرک او زندان اصفهان از تحویل گرفتن او خوداری می کرد.
زندانی محکوم به مرک حبیب باقریان
25 بهمن 1387
استمداد زندانی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193



۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

احکام سنگین و ضد انسانی علیه خانم دشتی و فرزندش هود یازرلو بدلیل دیدار با عزیزانشان در قرارگاه اشرف

بنابه گزارشات رسیده، خانم نازیلا دشتی 50 ساله و فرزندش هود یازرلو دانشجوی در بند به احکام سنگین و ضد انسانی توسط صلواتی محکوم شدند.آنها هر کدام به 3 سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت کرج محکوم شدند.
به دکتر محمد شریف وکیل خانم دشتی و فرزندش هود اطلاع داده شد که آنها هر کدام به 3 سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت کرج محکوم شده اند . این حکم سنگین و ضد انسانی توسط صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب صادر شده است.این حکم سنگین و ضد انسانی به دلیل دیدار خانم دشتی وفرزنش با خواهرشان در قرارگاه اشرف در عراق بود که بیش از 2 دهه موفق به دیداراو نشده بود.
هود یازرلو دانشجوی مدیریت صنعتی دانشگاه قزوین روز 4 خرداد ماه توسط پوریسف با نام مستعار ضرغامی بصورت تلفنی به دادسرای انقلاب احضار شد که با برخوردهای وحشیانه این فرد مواجه گردید و سپس به دستور حسن زارع دهنوی معروف به حداد دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل گردید او بیش از 7 ماه در سلولهای انفرادی بند 209 تحت شکنجه های جسمی و روحی و در شرایط طاقت فرسا یی قرار داده شده بود. سپس او را به بند 7 زندان اوین منتقل کردند پس از مدت کوتاهی او را از بند 7 به بدترین بند زندان اوین یعنی بند 8 انتقال دادند. دانشجوی در بند در حال حاضر در سلولی قرار دارد که بیش از 18 نفر در آن زندانی هستند و چندین برابر ظرفیت آن زندانی جای داده اند. در این سلول بخاطر وضعیت آسف بار بهداشتی شپش در آن بیداد می کند. تعداد حمام ها و توالتهای آن جوابگوی تعداد زندانیان نیست و وضعیت بهداشتی آن شرایط بسیار بدی دارد.
دانشجوی زندانی پس ازنزدیک به 9 ماه بلاتکلیفی با شرایط طاقت فرسا به جرم دیدن خاله اش به 3 سال زندان وتبعید به زندان گوهردشت محکوم گردید.
خانم دشتی در جریان قتل عام های زندانیان سیاسی سال 1367 خواهر و برادر خود را که بنام های فریبا دشتی و هود دشتی را از دست داده است. خانم نازیلا دشتی در دهۀ 1360 در حالی که باردار بودند همراه با همسرشان دکتر هانی یازرلو از فعالین سیاسی شناخته شده در ایران سالها در زندان بودن و حتی در آستانه اعدام قرار داشتند.
در بدو دستگیری هود یازرلو تعداد زیادی از شخصیتهای سیاسی،حقوقی،فرهنگی و کارگری ایران خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط این دانشجوی در بند بودند.
در حال حاضر تعداد زیادی از خانواده هایی که با عزیران خود در قرار گاه اشرف دیدار کرده اند در زندان بسر می برند . و احکام سنگین و ضد انسانی بین 2 الی 5 سال محکوم شده اند.از جمله آنها شیرمحمد رضائی 5 سال زندان ،حمید و اصغر بنازده هر کدام 2 سال زندان،خانم زهرا اسدپور و فرزندش فاطمه 2 سال زندان،علی معزی 5 سال زندان ،خانم شهلا زرین فر که اخیرا محکومیت او به پایان رسید و دهها نفر دیگر
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه خانم نازیلا دشتی و فرزندش هود یازرلو را که تنها بدلیل دیدن عزیزانشان در قرارگاه اشرف در عراق بوده واز حقوق اولیه انها است را محکوم می کند . واز کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به دستگیریها و صدور احکام سنگین علیه خانواده هایی که با عزیزانشان دیدار داشته اند می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
30 بهمن 1387 برابر با 18 فوریه 2009

وضعیت زندانی فوق را به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

5 زندانی صبح امروز در زندان اصفهان اعدام شدند

بنابه گزارشات رسیده از زندان دستگرد اصفهان،7 زندانی که روز یکشنبه 27 بهمن ماه به سلولهای انفرادی جهت اجرای حکم اعدام منتقل شده بودند. صبح امروز 5 نفر از آنها اعدام شدند.
در پی انتقال 7 زندانی به سلولهای انفرادی که در روز یکشنبه 27 بهمن ماه صورت گرفت صبح امروز 29 بهمن ماه 5 نفر آنها اعدام شدند. و 2 نفر از آنها به سلولهای خود بازگردانده شدند.
اسامی زندانیان که صبح امروز در زندان اصفهان اعدام شدند به قرار زیر می باشد:
حمید بابائی 35 ساله ، از بند 4 زندان دستگرد اصفهان به اتهام داشتن مواد مخدر
محمد گرگی 25 ساله از بند 3 زندان دستگرد اصفهان به اتهام داشتن مواد مخدر 2 سال است که در زندان بسر می برد
امید نوری 27 ساله ،از بند آموزشی زندان اصفهان ،5 سال است که در زندان بسر می برد
یاسین جعفری 27 ساله ، از بند 4 زندان اصفهان، به اتهام داشتن مواد مخدر 4 سال در زندان بسر می برد
عباسعلی قاسمی 30 ساله ،از بند 4 زندان اصفهان ،به اتهام داشتن مواد مخدر ،مدت 4 سال است که در زندان اصفهان بسر می برد.
اسامی که صبح امروز تا پای جوبه دار برده شدند و حتی طناب دار بر گردن آنها انداخته شد و لی در آخرین لحظات حکم اعدام آنها به تعویق افتاد به قرار زیر می باشد:
علی اکبر فرشادفر 40 ساله، از بند 4 زندان اصفهان ، به اتهام داشتن مواد مخدر و 5 سال است که در زندان بسر می برد
رسول صبوری 25 ساله ،از بند 4 زندان اصفهان، به اتهام قتل و 5 سال است که در زندان بسر می برد.
اعدام زندانیان سیاسی، کودکان، سنکسار،اعدامهای گروهی با دستور و تایید شاهرودی مسئول قوه قضائیه که منتصب و مورد تایید ولی فقیه مطلق رژیم خامنه ای می باشد.این اعمال ضد بشری بر خلاف قوانین و معاهدات بین المللی است که این رژیم ملزم به اجرای آن است و نقض آن در این ابعاد گسترده جنایت علیه بشریت محسوب می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اعدامهای گروهی امروز که در زندان اصفهان صورت گرفت را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل آقای بان کی مون و کمیسر عالی حقوق بشر خواهان دخالت فوری برای پایان دادن به اعدامهای گروهی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
29 بهمن 1387 برابر با 17 فوریه 2009
اعدام زندانیان فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com








۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

تاملی در باب زندان ، زندانی ، زندان بان ،جامعه ، سیاست ، قدرت ، تباهی

« ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون » سوره روم ایه 41
« فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه بر و بحر زمین پدید آمد تا ما هم کیفر بعضی اعمالشان را به آن ها بچشانیم باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند. »
من هم جزو کسانی هستم که تجربه دو بار زندان نصیب آنها شده است. بار اول زندان دهه شصت ( 66 – 60 ) و بار دوم زندان دهه هشتاد ( ....- 87 ) . به همراه یک بازداشت و بازجویی 20 روزه در اسفند 86 در 209 اوین . بر همین اساس آنچه در زیر می آید بر مبنای تجربه ای استوار است که یا از سر گذراندم و یا در حال از سر گذراندن آن هستم . آنچه در نهایت عزم مرا برای نگارش این تجربیات و تاملات جزم کرد، برخورد با دو مورد خاص از زندانیان غیرسیاسی بود که یکی خودش در دهه شصت به عنوان زندانی سیاسی در همین زندان اوین زندانی بود و دومی هم فرزند کسی بود که در درگیریهای سال شصت به عنوان یک عنصر سیاسی کشته شد بود. این امر به معنای یک چرخش 180 درجه ای در پدیده زندان و سیاست در طول این سالهاست . غرض این نوشته هم بررسی همین قضیه و گونه ای مقایسه بین این دو دوره از زندان ، زندانی و زندانبان و در نتیجه مقایسه دو دوره جامعه ، سیاست، قدرت و فساد در ایران است. سعی می شود در هر دوره از زندان ابتدا از مشخصات کلی آن دوره سخن گفته شود سپس این مشخصات به جامعه برگردانده شده تا در نهایت مقایسه ای بین این دو دوره انجام گیرد و غرض نهایی از این نوشته حاصل گردد. البته بررسی دقیق و شرح تک تک مواردی که ذکر می شود به کار غرض این نوشته نمی آید بلکه آن چه بیشتر مورد نظر است کمیت و نوع زندانی از جهت سیاسی یا غیر سیاسی بوده است که محور بحث و بررسی است و باید توجه شود.
اگر چه سه واژه ی زندان، زندانی و زندانبان احتیاج به توضیح ندارد ولی مختصرا باید گفت که منظور از زندانبانان لزوما نگهبانان یا حتی مسئولین زندان نیستند بلکه غرض همان سیاست حکومتی است که زندان را در اختیار دارد. از نگهبان جلوی زندان تا ستا دهای فرماندهی شامل این تعریف هستند. همان طور که غرض از زندانی هم فقط کسانی نیستند که پایشان به زندان باز شد بلکه شامل همه کسانی است که با زندانی هم سنخ هستند اگر چه به زندان نرفته باشند. زندان هم که احتیاج به توضیح ندارد.
مشخصات کلی زندان، زندانی و زندانبان در دوره اول : دهه شصت. به خصوص نیمه اول.
1. پر بودن همه زندان ها. آمار بالای زندانی نسبت به جمعیت جامعه و استانداردهای بین المللی.
2. سیاسی بودن اکثریت بالای زندانیان. زندانیان غیر سیاسی اگر چه بودند ولی عدد قابل توجهی نبودند.
3. به رسمیت شناخته نشدن این اکثریت سیاسی از جانب حکومت به عنوان « زندانی سیاسی » در ادبیات زندان های آن دوره بیشتر به عنوان زندانی گروهکی شناخته می شدند.
4. اعتقادی بودن همه زندانیان سیاسی و بسیاری از زندانبانان . روزگار سلطه ایدئولوژی بر سیاست و اخلاق در جامعه ایران.
5. تازه نفس بودن زندانیان و زندانبانان. همگی دارای انرژی حیاتی یک پدیده تازه متولد شده بودند.
6. عدم تعیین تکلیف ذهنی بین زندانی و زندانبان از جهت حاکم بودن و محکوم بودن. معلوم نبود چه کسی می برد و چه کسی می بازد.
7. بی قانون بودن دادگاه ها و محاکمات زندانیان . صدور احکام بر اساس کینه های شخصی و جریانی و کشش اجتماعی .
8. استفاده گسترده از شکنجه، اعدام و دیگر روش های جاهلی ، ابتدایی و خام توسط زندانبانان. برای شکنجه توجیهی شرعی تراشیده بودند.
9. کمبود عمومی امکانات از جهت جا و مکان و غذا و بهداشت و .... به خصوص در سال های اول غافلگیر شدن زندانبانان.
10. بی خبری زندانیان از حق و حقوق صنفی و سیاسی خود. ضمن این که اصلا فرصتی برای طرح و بحث این مسائل نبود اصلا برای زندانیان حداقل در آغاز اصل بر بودن نبود که دنبال چگونه بودن آن باشند. اصل بر مبارزه فداکارانه بود. زندگی حکم تیری بود که به سادگی می توانست پرتاب شود.
11. نبود تبلیغات برای زندانیان سیاسی و سکوت معنی دار نهادها و مجامع بین المللی به خصوص حکومت های غربی.
12. ...
در ارتباط با سه مشخصه اول باید گفت که اگر چه انتظار می رفت که انقلاب پایانی بر هر چه سرکوب سیاسی و در نتیجه پایانی بر وجود هر چه زندان و زندانی سیاسی و حتی عادی باشد. اما در کمال ناباوری همه چیز در ابعادی بسیار وسیعتر و گسترده تر تکرار شد و ادامه پیدا کرد ( تحلیل این واقعیت باور نکردنی غرض این نوشته نیست) تا آن جا که به موضوع این نوشته مربوط است زندان های مملکت در سال 60 پر شد از زندانی سیاسی یا به قول راست های زندانبان، زندانی گروهکی. ( اینکه سرانجام آن زندانیان هم چه شد مد نظر این نوشته نیست بلکه بحث اساسا چیز دیگری است) . زندان در آن سال ها آن چنان در تصرف زندانیان سیاسی بود که اساسا مقوله زندانیان غیر سیاسی یا زندانی عادی مورد توجه نبود. در خیلی از شهرستان ها یا مراکز استان ها زندان های قبلی که یا از ساواک به ارث رسیده بود یا از شهربانی زمان شاه، بسیار بیشتر از ظرفیت خودشان زندانی پذیرفته بودند. نمونه اش شهرستان سمنان و زندان های آن بود که من از سال 60 تا 66 در آن زندانی بودم. ابتدا از زندانیان در ساختمان ساواک و چند تا کانتینر در محوطه به صورت فله ای نگهداری می شد. بعدها اداره قند و شکر سمنان که از کاروانسراهای شاه عباسی بود با اندکی دستکاری تبدیل به زندان شد که البته جادارتر بود و هنوز هم به عنوان زندان مورد استفاده است. در آن ایام معدود زندانیان عادی در زندان شهربانی سمنان نگهداری می شدند و اگر هم در زندان کاروانسرا بودند قاطی زندانیان سیاسی نبودند. جالب این جاست که گاهی بعضی از زندانیان شرور غیر سیاسی را پیش زندانیان سیاسی تبعید می کردند تا به طور کلی امکان هر چه شرارت را از آن ها سلب کنند.
اعتقادی بودن...
زندانیان سیاسی که تقریبا همگی وابسته به گروه های چپ مذهبی و غیر مذهبی و بعضا لیبرال و برآمده از انقلاب بودند صرف نظر از بریدن های اختیاری و توبه های اجباری در مجموع عناصری کاملا اعتقادی بودند و بدون هیچ چشمداشتی حاضر به پذیرش هر سختی و پرداخت هر هزینه ای بودند. از آن طرف در جناح زندانبانان هم صرف نظر از ستادهای فرماندهی و مدیریتی که کینه جویی و منفعت طلبی و حفظ قدرت انگیزه اصلی آن ها بود، بسیاری از نیروهای بدنه آن ها هم برای کار و کردار خودشان توجیه اعتقادی و دینی داشتند. و خود را برحق می شمردند. بسیار اتفاق می افتاد به خصوص در اوایل دوره، زندانیان مذهبی و زندانبانان هم زمان در حال خواندن دعای کمیل یا ندبه و ... باشند. در مجموع چه زندانیان و چه زندانبانان تحت تاثیر فضای ایدئولوژیک آن روزگار بودند.
تازه نفس بودن...
انقلاب ایران هم مثل هر انقلاب دیگری حکم حیات مجدد را برای جامعه داشت. جامعه دوباره متولد شده ایران، این بار می خواست بر اساس میل و سلیقه و مصلحت خودش زندگی کند. زندانیان و زندانبانان شاخص این میل و مصلحت بودند. زندان بانان نمی خواستند چیزی را که انقلاب در اختیار آن ها گذاشته بود یا آن ها قاپیده بودند از دست بدهند. زندانیان هم معتقد بودند که انقلاب به بیراهه منافع و مرام ارتجاع افتاده است. و باید دوباره به راه آید. انرژی آزاد شده در انقلاب در این ماجرا بین دو طرف تقسیم شده و متاسفانه در تقابل با هم قرار گرفت. اما پیدا بود که زور قدرت ( سرکوب ها) و ثروت(پول نفت) و نیرنگ و فریب( صداو سیما) بیشتر بود. به خصوص که جامعه در کلیت خویش در این ماجرا درگیر نبود و درگیر نشد در نتیجه در غیاب اراده ملی حرف آخر را ابزارها و امکانات زدند و شد آن چه که نباید می شد.
عدم تعیین تکلیف ...
در انشقاق به وجود آمده بین نیروهای سیاسی جامعه بعد از انقلاب به خصوص بین راست ارتجاعی و چپ مذهبی، تا مدت ها کسی باور نمی کرد که مقدرات جامعه و انقلاب که در دست راست ها افتاده بود، ماندگار باشد. به خصوص زندانیان سیاسی در سال های اول دهه 60 اصلا حاضر به پذیرش این واقعیت تلخ نبودند که باید انقلاب را از دست رفته به حساب آورد و راست سنتی را در کسوت حاکمیت دید نه فقط جناح واپسگرای انقلاب. اینان مثل مادری که حاضر به پذیرش مرگ فرزند تازه متولد شده خود نیست این واقعیت تلخ را نمی پذیرفتند. جالب این جاست که حتی زندانبانها هم باور نمی کردند که همه چیز به نفع آن ها تمام شد و تا مدت ها این تعجب ادامه داشت. شعار« علی رغم همه توطئه ها ما هنوز زنده ایم» که هنوز هم ورد زبان آن هاست خودش گویای این واقعیت است.
همان طور که اشاره شد بررسی دقیق همه مواردی که اینجا آورده شد لزومی ندارد. ضمن این که هر کدام می تواند موضوع نوشته جداگانه ای باشد. بلکه بیشتر توجه به آمار و نوع زندانی است که در هر جامعه می تواند معنای خاصی داشته باشد و کم و زیاد شدن آن بیانگر صلاح و فساد جامعه از هر جهتی باشد چه فساد سیاسی( حکومت و قدرت) چه فساد اقتصادی، چه فساد اجتماعی، اخلاقی و اداری....
برگرداندن وضعیت زندان دهه شصت به جامعه دهه شصت
زندان به تعبیری آیینه جامعه است، اگر واقعیت زندان دهه 60 را به جامعه دهه 60 برگردانیم به چه نتیجه ای می رسیم؟ چنین وضعیتی بیانگر آن بود که دعوای اصلی و یا به عبارت دیگر تضاد اصلی و برجسته در جامعه تضاد سیاسی بود. وجود تضاد هم به معنای عدم تعادل و وجود بحران و فساد است. مشکل جامعه ایران در آن سال ها ی اولیه پس از انقلاب هنوز سیاسی بود و به اصطلاح با تضاد سیاسی تعیین تکلیف نشده بود. با این که بنا بود با انقلاب این تضاد برای همیشه حل شود اما هنوز معلوم نبود که جامعه از آن پس زیر چتر سیاست گذاری چه « سیاست»ی و چه «حکومت»ی باید حرکت کند. آیا واقعا قرار است بر مبنای اصول متعارف همه انقلاب ها و شعارها ی برآمده از انقلاب 57 یعنی آزادی، استقلال و جمهوری حرکت کند یا در چنبره وجود راست های واپسگرا گرفتار شده و در سنگلاخ ارتجاع و عقب ماندگی در جا بزند. برای تعیین تکلیف نهایی لازم بود که نمایندگان دو وجه تضاد با همدیگر درگیر شوند. این اگرچه هم لازم بود و هم منطقی اما متاسفانه شکل درگیر شدن طوری بود که اگر چه این تضاد به عنوان یک تضاد فوری و برجسته حل شد. از آن پس شکل تاریخی به خود گرفت اما به دلیل غالب شدن وجه منفی تضاد، فساد نهفته در آن و راه حل آن کل جامعه را درگیر کرد و در نهایت جامعه دهه هشتاد و در نتیجه زندان های دهه هشتاد را شکل داد.
نبود و یا کمبود زندانی غیر سیاسی درست وجه مقابل فراوانی زندانی سیاسی بیانگر این واقعیت بود که اگر چه جامعه ایران برای حل تضادهای خودش دست به انقلاب زده بود اما این تضادها در درجه اول و در خط مقدم تضادهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی... نبود بلکه اساسا سیاسی بود. ضمن این که به خاطر وضعیت فرهنگی و جو اعتقادی ـ انقلابی آن روزگار اصلا تولید جرم و بزه کمتر بود و مقوله زندانی مهریه ای ، مالی ، دیه ای و اعتیادی خیلی محلی از اعراب نداشت. به هر حال در دو سه سال اول انقلاب بزه کاری و جرم و جنایت ناشی از نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی بسیار کم بود و مشکل هم چنان مشکل قدرت و سیاست و حکومت بود.
مشخصات کلی زندان ، زندانی و زندانبان در دوره دوم دهه هشتاد و یا وضعیت فعلی:
1. پر بودن زندان ها، مثل دوره قبل. آمار بالای زندانیان نسبت به جمعیت کشور و استانداردهای بین المللی.
2. غیر سیاسی بودن اکثریت بالای زندانیان . زندانیان سیاسی اگر چه هستند اما به لحاظ کمی عدد قابل توجهی نیستند. اگر چه به لحاظ کیفی ارزشمند و نماینده مخالفان سیاسی هستند. البته حکومت اصراری به تولید زندانی سیاسی ندارد. راه های مهار سیاست متنوع شده است.
3. به رسمیت شناخته نشدن زندانیان سیاسی از طرف حکومت. علی رغم ادعاها و اداهای دوم خردادی ها که 8 سال حکومت را در دست داشتند نه جرم سیاسی تعریف شده است و نه زندانی سیاسی رسمیت یافته است. در حال حاضر زندانی سیاسی در ردیف زندانیان امنیتی تعریف می شود یعنی در ردیف جاسوسها و .... در عوض زندانیان غیرسیاسی عجیب دولت را درگیر و گرفتار کرده اند تا جایی که از بودجه مملکت برای خلاص کردن آنها پول می گذارند.
4. موضوعیت نداشتن مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک برای زندانیان عادی(مسلمون زادگی حسابش جداست) و مطرح نبودن یا لااقل چندان مطرح نبودن ایدئولوژی و اعتقاد برای زندانیان سیاسی - روزگار سلطه اندیشه های لیبرالی- واقع بین تر شدن و به تعبیری سیاسی تر شدن زندانیان سیاسی، فرهنگ غالب بر زندانبانها هم ریاکاری و لمپنیسم است.
5. کم نفس بودن زندانیان سیاسی و به نفس نفس افتادن زندانبانها. انرژیهای حیاتی زندانبانها رو به پایان است و حکومت متکی به عصای پوسیده ایست که هر لحظه می تواند بشکند. در واقع داریم به پایان یک دوره تاریخی می رسیم . میدان در انتظار مردان دیگری است.
6. تعیین تکلیف ذهنی زندانیان سیاسی و زندانبانها . زندانیان سیاسی این دوره می دانند که با حاکمیت طرف هستند اما پایان یک راه همیشه آغاز یک راه دیگر است. در ناامیدی بسی امید است . امید تحول و دگرگونی در ذهنها در حال جوانه زدن است. زندانیان غیر سیاسی اگرچه در این مقوله نمی گنجند ، چون آنها دائما در فکر پیدا کردن شکاف های قانونی و غیرقانونی برای فرار از محکومیت و آزاد شدن هستند . با اینحال شدیدا ضد حکومت هستند، چون خودشان قربانی سیستم هستند، زود به نقایص سیستم پی می برند.
7. رعایت شکل قوانین در برخورد با زندانیان از جمله زندانیان سیاسی . از طرف دیگر حکومت برای فرار از تراکم زندانیان غیر سیاسی دست به هر کاری می زند. طرح های زندان زدایی و خارج کردن بسیاری از مقولات از جمله تن فروشی و اعتیاد از حوزه جرائم و .... از جمله این ترفندهاست.
8. جایگزن کردن روشهای پیچیده تر برای برخورد با سیاسیون ، ضمن اینکه خشونت زندانبانها دیگر فلسفه وجودی خودش را از دست داده است.
9. پشتیبانی تبلیغات برای زندانیان سیاسی در داخل و خارج از کشور
10. اطلاع و پیگیری زندانیان از حقوق سیاسی و صنفی خود . اگرچه معمولا بی نتیجه.
11. ....
همانطور که ملاحظه می شود زندانیان سیاسی در این دوره دراقلیت قرار گرفته اند و دیگر کمیت قابل توجهی نیستند . در اسفند ماه 84 که من یک شب در زندان سمنان به سر بردم. البته خود جامعه به دلیل سالها پذیرش و تحمل استبداد سیاسی تقریبا تبدیل به یک زندان شده است. بسیاری از مخالفین هم در زندانهای خود ساخته ای گرفتارند و به اصطلاح « خود زندانی » شده، « خود زندانی » هستند و « خود زندانی » می کنند . از طرف دیگر حکومت هم اصرار به تولید زندانی سیاسی ندارد . با این همه زندانیان سیاسی به دلیل اینکه بیانگر مخالفت سیاسی با حاکمیت و نماینده مخالفین سیاسی در جامعه هستند ، همچنان جایگاه خود را حفظ کرده اند . تبلیغات بسیار برای آنها می شود . شناخته شدگی زیادی پیدا می کنند . اما همچنان از جانب حکومت به عنوان زندانی سیاسی به رسمیت شناخته نشده اند و بر اساس آیین نامه های زندان در ردیف زندانیان امنیتی تعریف می شوند و البته با همین تعریف هم باید قاعدتا در بند جداگانه ای نگه داری شوند. اما متاسفانه اغلب چنین نیست و بین زندانیان عادی پراکنده شده و در واقع بین آنها تبعید می شوند ـ عکس دوره قبل - و چون حکومت از تاثیر گذاری آنها هراس دارد مرتب آنها را جا به جا می کند. به این ترتیب زندانیان سیاسی دراین دوره حالت قربانی مضاعف را پیدا کرده اند . هم زندانی هستند و هم تبعید در میان زندانیان غیر سیاسی . از آنجائیکه اکثریت در زندان با زندانیان غیر سیاسی است، زندانیان سیاسی گرفتار مناسباتی شده اند که بین زندانیان عادی و زندانبانها ایجاد شده است. زندانیان عادی و زندانبانها سنخیت بیشتری با هم دارند و در نتیجه زندانیان سیاسی که با هیچ کدام سنخیتی ندارند کاملا مظلوم واقع شده اند . نمونه این ماجراها همین بند 350 خودمان. با آنکه در آیین نامه زندانها تفکیک جرائم و مجرمین به رسمیت شناخته شده است و باید زندانیان سیاسی یا به قول خودشان زندانیان امنیتی در بند جداگانه ای نگهداری شوند اما عملا چنین نیست . از وقتی که من وارد این بند شدم 10 فروردین 87 سالن پایین بند به عنوان بند امنیتی شناخته می شد اما عملا در طول این چند ماه این بند را از هم پاشیدند و ادعا کردند که ما دیگر بند امنیتی را به رسمیت نمی شناسیم . در حال حاضر هم تمامی افراد سیاسی و امنیتی (جاسوسان) را در یک اطاق جا داده اند و هر لحظه منتظر پراکنده تر شدن هستند . البته صرف نظر از اذیت و آزار زندانیان سیاسی، افزایش زندانیان عادی هم در این امر دخیل است . در طول چند ماه گذشته آمار زندانی عادی این بند بیشتر از دو برابر شده است و دائما هم مثل شیپور جهنم بانگ « هل من مزید » می زند .
زندانیان سیاسی این دوره به چند دلیل چندان اعتقادی و ایدئولوژیک نیستند . یکی به دلیل بی نتیجه بودن ایدئولوژی گرایی در داخل ایران که از قبل از انقلاب شروع شد و با انقلاب به اوج رسید و بالاخره سر از خیانت و خطا درآورد و جامعه از آن بهره ای نبرد. دلیل دیگر هم به خاطر جو جهانی نفی ایدئولوژی ، فروپاشی بلوک شرق و جهانی شدن فرهنگ و مناسبات سرمایه داری به همراه نظام سرمایه داری و ..... دلیل دیگر هم این است که حاکمیت بعد از انقلاب سعی کرد جامعه را از یک تجربه شبه سرمایه داری و شبه مدرنیزاسیون به دوره مناسبات فئودالی برگرداند و جامعه هم در واکنش به این جریان به ایدئولوژی های سرمایه داری روی آورد و اندیشه های لیبرالیستی وجه غالب تفکرات زندانیان سیاسی بخصوص تولیدات این اواخر شده است ...
زندانبانها نیز در این دوره از نمایندگان و وابستگان به یک جریان سیاسی مذهبی مدعی انقلاب و اسلام یعنی راست ارتجاعی تبدیل به کارکنان یک دستگاه بی سامان و به سراشیبی افتاده تبدیل شدند . وضع آنها هم در این دوره تقریبا عکس دوره قبل است. دیگراز آن زندانبانهای اعتقادی – ایدئولوژیک دگم نادان خبری نیست . فرهنگ لمپنیسم در تمام سطوح و تا اعماق وجود آنها رسوخ کرده و به فرهنگ غالب تبدیل شده است . بی انگیزگی سر تا پای آنها را فرا گرفته است. کاری که در سیستم انجام می دهند بر مبنای اعتقادات مذهبی یا تمایلات سیاسی نیست بلکه صرفا شغلی است برای کسب در آمد . پست ، مقام و پول و اعتبار انگیزه اصلی آنها شده است . رفتارها اداری و بر مبنای مقررات و کاملا شکلی و بی محتوا شده است . گرفتار ساخت حکومتی – اداری شده اند در عین اینکه به ظاهر دارای ثبات حکومتی هستند و نبرد سیاسی به نفع آنها تمام شده است اما انرژی حیاتی آنها رو به اتمام است و کل سیستم مثل پیران فرتوت و فرسوده می ماند که دیگر هیچ عضو آن به فرمان نیست و در حالیکه به همه چیز رسیده است اما مرگ را جلوی چشمان خویش می بیند. خیانت تاریخی این مجموعه را، دچار خوف و هراس تاریخی کرده است. گوئی هر لحظه منتظر سرنوشت محتوم خود هستند .
مسئله اصلی دراین دوره زندانی عادی است. زندان به تصرف زندانیان عادی در آمده است . علی رغم تمامی تدابیر گسترده ای که برای زندانی نکردن اندیشیده اند و تلاش های بی شماری که برای نگه نداشتن زندانیان و بیرون کردن آنها به بهانه های مختلف بکار می برند، زندان دائما پر است. وجود زندانی زن که روزی در این مملکت نادر بود حالا بسیار فراوانند. نوجوانان بزه کار که بسیارند. اگر چه کل زندانیان قربانیان فساد حکومتی – اجتماعی هستند اما زندانیان جرائم غیر عمد که آمار بسیار بالایی هم دارند و مستقیما و بدون اراده و انگیزه نادرست قربانی نابسامانی های اجتماعی و اخلاقی هستند، بد جوری مسئله ساز شده اند . بیشتر این افراد زندانیان مهریه ای ، دیه ای ، چکی و ... هستند که قدرت پرداخت دیون خود را ندارند. در مقابل اینها زندانیانی هستند که به هر حال عمل مجرمانه ای انجام داده اند مثل دزدی ، قاچاق ، آدمکشی ، فساد اخلاقی و مالی و ...... که روز به روز در حال گسترش هستند. بحران های اقتصادی و پایین آمدن قیمت نفت و ورشکستگی های متعاقب یقینا آمار زندانیان را چندین برابر خواهد کرد . به هر حال زندان و زندانی عادی در این دوره برای خودش پدیده ای شده است دهشت آور. نکته جالب در این پدیده زندانیان عمامه دار ، مسئولین و مقامات حکومتی – اداری و گروهی کثیر از مثلا حزب اللهی هستند . صرف نظر ازبند ویژه روحانیت در همین بند 350 از زمانی که من در آن هستم چندین و چند آخوند به اتهاماتی مثل فساد مالی و اخلاقی آدم ربایی و غیره زندانی شدند و مثل بقیه از شکافهای قانونی و غیر قانونی استفاده کرده و آزاد شده و می شوند. پدیده زندانیان عادی که از همه طبقات اجتماعی و صنوف می آیند زمانی به درستی درک می شود که به همان جایگاه واقعی آنها یعنی جامعه برویم و از آنجا زندان را رصد کنیم .
برگرداندن وضع زندان دهه هشتاد به جامعه دهه هشتاد .
زندانیان افراد جامعه هستند و بسته به تعداد و تنوع آنها جامعه درگیر پدیده زندان خواهد بود . اگر زندان را به گونه ای بیمارستان مجرمان عمد و غیر عمد جامعه فرض کنیم تعداد بیماران و بخصوص تنوع بیماری ها حاکی از نا سالم بودن جامعه است . اگر این آمار خیلی بیشتر از حد متعارف باشد معنی آن این می شود که جامعه در حال مرگ است. در حال حاضر هم تعداد زندانیان و هم تنوع آنها بسیار زیاد است تنوع هم ازجهت نوع جرائم ( چه عمد و غیر عمد ) و هم از جهت طبقات و صنوفی که درگیر آن هستند. به نظر می آید در این کشوردیگر از آدمهای محترم و آبرو دار خبری نیست همه در معرض تهدید هستند . فهرست کردن جرائم و طبقات و افراد و صنوف درگیر حداقل در این بحث چندان موردی ندارد. سئوالی که باید در اینجا پاسخ داده شود این است که چرا چنین شد ؟ چرا جامعه ما به این روز افتاد ؟ برای ریشه یابی باید به دوره قبل برگردیم .
همانطور که آمد، در آغاز دهه شصت اکثریت زندانیان سیاسی بودند . این به معنای آن بود که تضاد اصلی یا مشکل اصلی جامعه سیاسی بود . جامعه دچار بحران و عدم تعادل سیاسی بود . فساد در قدرت و سیاست لانه کرده بود . حاکمیت سیاسی که به ناحق و با بند و بست و خیانت به آن جایگاه رسیده بود برای حفظ قدرت خودش که ازجانب مخالفین در معرض تهدید بود دست به قلع و قمع و سرکوب مخالفین زد و زندان ها انباشته از مخالفین سیاسی شد. اما در حال حاضر از همه طبقات و به عناوین متعدد و مختلف در زندان داریم. این به این معنا است که تضاد، مشکل، بحران و فساد به همه طبقات و شئون جامعه سرایت کرده است. پس مشکل اصلی از حوزه ی مسائل سیاسی به حوزه ی مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اداری، خانوادگی و... رفته و تسری پیدا کرده است. همان گونه که پیشتر آمد سئوالی که باید پاسخ داده شود و غرض نوشته هم رسیدن به همین نقطه بود این است که چرا چنین شد؟ و مهمتر این که چگونه می شود از کمند آن گریخت؟ چرا جامعه ای که روزی تنها یک تضاد اصلی زندانی ساز و حکومت برانداز داشت، امروز با دهها مشکل و تضاد زندانی ساز و حکومت برانداز مواجه است؟
واقعیت این است که آن تضاد حل نشد. جامعه از این جهت به تعادل تاریخی نرسید. چون روش حل تضاد نادرست بود و نتیجه هم فاجعه بار. حاکمیت سیاسی به عنوان وجه منفی آن تضاد با سرکوب و استبداد می خواست آن تضاد را به نفع خودش حل کند و به ظاهر هم چنین کرد اما فساد نهفته در آن تضاد و راه حل آن کل جامعه را درگیر کرد. تمام اجزای جامعه را فاسد کرد و به اصطلاح تضاد از سطح سیاست به عمق اجتماع و اقتصاد و فرهنگ و اخلاق و مناسبات جامعه رفت. در حالا حاضر هم اگر چه تضاد اصلی جامعه تضاد سیاسی نیست و حکومت خودش را از جانب مخالفین سیاسی در معرض خطر نمی بیند ولی از آن جایی که همه تضادهای دیگر در کشور ناشی از فساد حکومت و قدرت و سیاست هستند در نهایت به خودی خود همه رنگ سیاسی به خود می گیرند. حل همه آن ها به حل تضاد حکومت و قدرت منوط می شود. دیگر هیچ مشکل در جامعه نمانده است که حل آن مشروط به حل مشکل سیاسی نباشد. آن هایی که خیال می کردند با حل تضاد سیاسی، حاکمیت خود را ابد مدت خواهند کرد، حالا با دهها تضاد ظاهرا غیر سیاسی اما با ماهیت سیاسی مواجه شدند.
حاکمیت بعد از انقلاب سعی داشت مشکلات را فرافکنی کرده و به گردن حاکمیت قبلی و یا گروه های سیاسی بیاندازد، در حالی که مشکل اصلی خودش بود این مسئله زمانی کاملا آشکار می شود که به محصولات تاریخی این حکومت در جامعه نگاهی بیاندازیم. از جمله آن ها همین زندان دهه هشتاد است که آینه تمام نمای تباهی جامعه است. حاکمیت فاسد یقیینا جامعه فاسد تولید می کند. زندانیان دهه هشتاد بیانگر مشکلات متعدد جامعه هستند. حاکمیتی که تصور می کرد با سرکوب گروه های سیاسی مشکل سیاسی جامعه را حل کرده است و خود را بیمه نموده است حالا مواجه با ده ها تضاد برانداز غیر سیاسی شده است که در نهایت توجه همه به سیاست جلب خواهد شد. به این می گویند گناه دامنگیر.
در جامعه ای مانند جامعه ایران تضاد سیاسی، تضاد بازدارنده است به این معنی که اصلا نمی گذارد حل تضادهای دیگر جامعه در دستور کار قرار گیرد. به این اعتبار هنوز هم تضاد اصلی جامعه ما تضاد سیاسی است و تا تضاد سیاست، حکومت، مدیریت و قدرت حل نشود انتظار حل هیچ تضادی را نباید داشت. اما وجه مقابل این تضاد دیگر لزوما سیاست مخالفین نیست. به عبارتی دیگر این فقط سیاست نیست که با سیاست درگیر است بلکه حاکمیت به عنوان وجه منفی همان سیاست به ظاهر مسلط شده، در مقابل انواع مشکلات و تضادها قرار گرفته است و سیاست مخالفین در این جا می تواند درنقش هدایت گر و راهنما به این تضادها جهت و سیر بدهد در یک کلام دولت در مقابل جامعه قرار گرفته است.
شعارهایی که جناح های به حاشیه رانده شده حکومت می دهند مثل نجات کشور و نجات ملی و غیره همه ناشی از درک عمیق این تضاد است که یک طرف آن قدرت و حکومت است و طرف دیگر آن جامعه و مردم. اما کیست که نداند آن هایی که این درد را به جان جامعه ریخته اند صلاحیت درمان آن را ندارند. سخن آخر این که حل مشکل زندان به حل مشکل جامعه راه می برد و حل مشکل جامعه به حل مشکل حکومت و سیاست و حل مشکل حکومت و سیاسیت هم به اراده ملی. آیا چنین اراده ای هرگز شکل خواهد گرفت؟
بند 350 زندان اوین
سید ظهور نبوی چاشمی
10 بهمن 87

انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193


۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

تعدادی از پرستاران زن بیمارستانهای تهران با دلایل واهی در آستانه اخراج هستند

بنابه گزارشات رسیده از بیمارستان 1000 تختخوابی (بیمارستان خمینی)تهران 35 نفر از پرستاران زن این بیمارستان به بهانه های واهی عدم رعایت حجاب و عدم اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی در آستانه اخراج هستند.
از اوایل بهمن ماه 35 نفر از پرستاران زن بیمارستان 1000 تختخوابی(بیمارستان خمینی)تهران که وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشند به هسته گزینش دانشگاه تهران فرآخوانده شدند.در آنجا به آنها اعلام گردید که اخراج هستند . علت اخراج آنها را تحت عنواین واهی عدم رعایت حجابی و عدم اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی اعلام کرده اند.این در حالی که هیچ کدام از خانم های پرستار در طی مدت خدمت خود اخطار و یا تذکری در این مورد از هسته گزینش و یا بخشهای دیگر دریافت نکرده اند . پرستارانی که در آستانه اخراج قرار دارند از فارغ التحصیلان ممتاز بودند و با معدلهای بالاتر از 17 از دانشگاه فارغ التحصیل شدند. آنها قبل از استخدام از فیلترهای گزینش محلی و اعتقادی و سیاسی عبور کرده بودند .
گزارشهای دیگر حاکی از آن است که علاوه بر بیمارستان 1000 تختخوابی در بیمارستانهای دیگر که وابسته به دانشگا علوم پزشکی تهران هستند مانند بیمارستان آرش،امیراعلم ،بهارلو،روزبه،فارابی،ضیائیان،ولیعصر قرار است که تعدادی از پرستاران زن این بیمارستانها تحت عنواین فوق اخراج شوند.
فردی که در هسته گزینش دانشگاه تهران با پرستاران زن احضار شده برخورد می کرد. خانم دادگستر نام دارد که با لحن تندی با آنها برخورد می کرد.
همزمان با اخراج این پرسنل و گذاردن سهمیه استخدامی 25 درصدی برای بسیجیان عضو در گردانهای عاشورا و الزهرا ،هسته گزینش با همکاری واحد استخدامی، آزمونی فرمایشی برای استخدام نیروهای مورد نیاز خود قرار است در تاریخ 2 اسفند ماه برگزار گردید تا بدون سر و صدا و هر گونه اعتراضی نیروهای بسیجی و اطلاعاتی خود را جایگزین پرستاران اخراجی نمایند که همگی با احساس مسئولیت و دادن شیفتهای سنگین غیر قانونی که بیمارستان برای آنها تعیین می کرد و حق هیچ گونه اعتراضی را نداشتند،کند
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اخراج پرستاران زن که گامی در هر چه بیشتر محدود کردن زنان میهنمان است و محروم کردن آنها از حق اشتغال می باشد محکوم می کند و از سندیکای پرستاران کشورهای مختلف جهان خواستار حمایت از همکاران خود در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
28 بهمن 1387 برابر با 16 فوریه 2009



http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193


انتقال گروهی زندانیان به سلولهای انفرادی در زندان اصفهان برای اجرای حکم اعدام

بنابه گزارشات رسیده از زندان دستگرد اصفهان،7 زندانی به سلولهای انفرادی برای اجرای حکم اعدام منتقل شدند.
گروهی کثیری از زندانیان روز 27 بهمن ماه به سلولهای انفرادی انتقال داده شدند. انتقال این زندانیان جهت اجرای حکم اعدام می باشد. زندانیانی که به سلولهای انفرادی منتفل شدند سنین آنها بین 25 تا 40 سال سال می باشد و اسامی آنها به قرار زیر است:
حمید بابائی 35 ساله ، از بند 4 زندان دستگرد اصفهان به اتهام داشتن مواد مخدر
محمد گرگی 25 ساله از بند 3 زندان دستگرد اصفهان به اتهام داشتن مواد مخدر 2 سال است که در زندان بسر می برد
امید نوری 27 ساله ،از بند آموزشی زندان اصفهان ،5 سال است که در زندان بسر می برد
یاسین جعفری 27 ساله ، از بند 4 زندان اصفهان، به اتهام داشتن مواد مخدر 4 سال در زندان بسر می برد
عباسعلی قاسمی 30 ساله ،از بند 4 زندان اصفهان ،به اتهام داشتن مواد مخدر ،مدت 4 سال است که در زندان اصفهان بسر می برد
علی اکبر فرشادفر 40 ساله، از بند 4 زندان اصفهان ، به اتهام داشتن مواد مخدر و 5 سال است که در زندان بسر می برد
رسول صبوری 25 ساله ،از بند 4 زندان اصفهان، به اتهام قتل و 5 سال است که در زندان بسر می برد.
اعدامهای گروهی که صورت می گیرد.هدفی جزء ایجاد رعب و حشت در بین مردم ایران نیست. به نظر می رسد که مردم ایران در برابر اینگونه جنایتهای قرون وسطائی بی دفاع مانده است. نظارگر بودن و بی مجازات گذاشتن ناقضین قوانین و معاهدات بین المللی توسط جامعه جهانی باعث گسترش ابعاد جنایت در این ایران شده است.
اعدام زندانیان سیاسی، کودکان، سنکسار،اعدامهای گروهی با دستور و تایید شاهرودی مسئول قوه قضائیه که منتصب و مورد تایید ولی فقیه مطلق رژیم خامنه ای می باشد.این اعمال ضد بشری بر خلاف قوانین و معاهدات بین المللی است که این رژیم ملزم به اجرای آن است و نقض آن در این ابعاد گسترده جنایت علیه بشریت محسوب می شود.
از طرفی دیگر تا به حال کشورهای آزاد جهان این اعدامها را محکوم کردند و خواستار متوقف شدن آنها بودند وسازمانهای حقوق بشری فراخوانهای خود را مستقیما به خامنه ای ولی فقیه مطلق این رژیم ارسال کرده اند. خامنه ای بعنوان ولی فقیه این رژیم مسئول مستقیم اعدامهای گروهی که هدفی جزء ایجاد رعب و حشت در بین مردم ایران نیست می باشد تایید کنندگان و دستور دهندگان این اعدامهای گروهی بعنوان جنایتکاران علیه بشریت می باشند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اعدامهای گروهی که قرار است در روزهای آینده صورت گیرد را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل آقای بان کی مون و کمیسر عالی حقوق بشر خواهان دخالت فوری برای متوقف کردن اعدامهای گروهی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
27 بهمن 1387 برابر با 15 فوریه 2009
انتقال زندانیان به سلولهای انفرادی جهت اعدام به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com

از بروز یک فاجعه انسانی در زندان گوهردشت جلوگیری کنید

بنابه گزارشات رسیده از زندان گوهردشت کرج ، در یک اقدام جنایتکارانه داروهای زندانیان که بصورت قرص و کپسول به آنها تحویل داده می شد از چند روزی است که آنها را به صورت پودر و چند نوع دارو را با مخلوط می کنند و تحویل آنها می دهند.
در روزهای اخیر در یک اقدام جنایتکارانه و غیر انسانی داروهای زندانیان که بهداری زندان برای آنها تجویز می کرد و بصورت معمول خود یعنی بصورت قرص و کپسول داده می شد تغییر داده اند و آنها را بصورت پودر شده و چند دارو را با هم مخلوط می کنند و به زندانیان می دهند. شیوه جدید تا به حال باعث مسمومیت تعداد زیادی از زندانیان در بندهای مختلف گردیده و در چند مورد منجر به مرک زندانیان شده است. زندانی که در روزهای اخیر در بند 1 زندان گوهردشت در اثر مصرف این داروها( که قرصها و کپسولهای آنها بصورت پودر شده و مخلوط بوده) باعث جان باختن وی شده بنام آقای محمد خنک می می باشد. بدستور رئیس زندان علی حاج کاظم و علیرضا محلاتی رئیس بهداری زندان علت مرک آنها را می بایست خودکشی و یا مصرف بیش از حد مواد مخدر در جواز دفن آنها اعلام کنند.
در حال حاضر در بندهای 1 و 2 و 6 زندان گوهردشت تعداد زیادی از زندانیان پس از مصرف این نوع داروها دچار عوارض مختلفی شده اند که از جمله آنها عوارضی مانند : حالت تهوع، سرگیجه،بی حس شدن زبان و دهان،مسدود شدن را تنفسی و حالت خفگی به زندانی دست دادن، می باشد.
شیوه تجویز جدید دارو باعث شده است که زندانی بیمار نتواند نام داروها را بداند، وزن داروها و مواد تشکیل دهنده آن را تشخیص دهند .این شیوه جدید اقدامات جنایتکارانه جان تمامی زندانیان را در معرض خطر جدی مرک قرار داده است.
در ماههای اخیر شیوه های مختلف فشار علیه زندانیان بکار برده شده است. از جمله آنها حذف گوشت قرمز و سفید و ماهی از غذای زندانیان ،حذف سبزیجات و میوجات از غذای زندانیان ، ایجاد شکنجه گاهی در بند 1 که زندانیان در سلولهای انفرادی که پاسداربندها به این سلو لها سگ دونی می گویند و در آنها زندانیان تحت جدیدترین و وحشیانه ترین نوع شکنجه قرار می گیرند، زندانیان صبح زود مجبور می شوند که از سلولهای خود خارج شوندو چند ساعت در معرض سرمای شدید و بارش برف و باران قرار گیرند، انتقال آنها به سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت که در دست بازجویان وزارت اطلاعات می باشد.چند برابر بودن تعداد زندانیان نسبت به ظرفیت سلولها، و آخرین شیوه جنایتکارانه آن که در بالا ذکر شده است.
اقدامات فوق توسط علی حاج کاظم رئیس زندان در ماهای اخیر علیه زندانیان بکار برده شده است. این فرد حتی به روسای سایر زندانها در این مورد آموزش می دهد و یکی از افراد مبتکر شیوه های ضد انسانی شکنجه در زندان علیه زندانیان می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اقدامات جدید و جنایتکارانه علی حاج کاظم رئیس زندان که نمونه بارزی از جنایت علیه بشریت است را محکوم می کند و از بهداشت جهانی سازمان ملل متحد و صلیب سرخ خواهان تشکیل یک هیئت تحقیق برای جلوگیری از فاجعه ای با ابعاد گسترده در این زندان است و همچنین خواهان دخالت کمیسر عالی حقوق بشر برای پیشگیری از فاجعه ای که در این زندان در حال وقوع است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
27 بهمن 1387 برابر با 15 فوریه 2009
اقدامات غیر انسانی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193




۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

زندانیان سیاسی کرد در بند 6 زندان گوهردشت اعلام اعتصاب غذا نمودند

بنابه گزارشات رسیده از بند 6 زندان گوهردشت کرج ،زندانیان سیاسی کرد در این بند در اعتراض به شرایط سخت و طاقت فرسای زندان و سایر موارد قصد دارند که در روزها 27 و 28 بهمن مان اقدام به اعتصاب غذا نمایند.
زندانیان سیاسی کرد در بند 6 زندان گوهردشت کرج در اعتراض به شرایط سخت و طاقت فرسای حاکم بر این بند و سایر موارد اعتصاب غذای خود را از روز یکشنبه 27 بهمن ماه آغاز خواهند کرد و تا پایان روز دوشنبه 28 بهمن ماه آن را ادامه خواهند داد.
گزارشات تایید نشده حاکی از آن است که زندانیان سیاسی کرد در سایر بندها و زندانها قصد دارند که در این 2 روز اقدام به اعتصاب غذای گسترده نمایند.
لازم به یادآوری است در طی چند هفته اخیر فشارها و اذیت وآزارها زندانیان در بند 6 و سایر بندها این زندان شدت گرفته است و در حدود 2 هفته پیش در اعتراض به خارج کردن صبح زود زندانیان از سلولهای خود و بردن آنها به محوطه زندان و چندین ساعت در معرض سرمای زیاد و برف و باران قرار دادن آنها. زندانیان این بند دست به اعتراضات گسترده نمودند که منجر به انتقال 6 نفر از آنها به سلولها انفرادی بند 1 که پاسداربندها به آن سگ دونی اطلاق می کنند گردید . این سلولهای محل شکنجه وحشیانه زندانیان می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، شدت یافتن فشارها و اذیت و آزارها بر علیه زندانیان در این بند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر سازمانها حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به شرایط غیر انسانی در زندانیهای این رژیم است .
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
26 بهمن 1387 برابر با 14 فوریه 2009
وضعیت دانشجوی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193



۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

نسیم سلطان بیگی به دادگاه انقلاب فراخوانده شد

بنابه گزارشات رسیده خانم نسیم سلطان بیگی دانشجوی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به شعبه 15 دادگاه انقلاب فرآخوانده شد.
خانم سلطان بیگی قرار است 3 اسفند ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب توسط صلواتی مورد محاکمه قرار گیرد. اتهاماتی که به او نسبت داده شده است بقرار زیر می باشد: اقدام علیه امنیت ملی/شرکت در تجمعات دانشگاه
خانم نسیم سلطان بیگی 12 آذر ماه 1386 توسط مامورین وزارت اطلاعات در یکی از خیابانهای تهران ربوده شد و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل گردید. او به مدت 55 روز در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت، او در اثر اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری و مراجع بین المللی با وثیقه سنگین آزاد شد. خانم سلطان بیگی چند ترم از تحصیل محروم شده است . او همچنین در جریان تجمع اعتراضی زنان نسبت به قوانین تبعیض آمیز در تاریخ 22 خرداد 1386 دستگیر و به مدت 8 روز در سلولهای انفرادی بند 209 زندانی بود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،به محاکمه کشاندن این دانشجو که برای حقوق برابر و آزادیخواهی تلاش نموده است را محکوم می کند و خواستار خاتمه اعلام نمودن این پرونده و اعاده حیثیت از اوست. و از تمامی سازمانها حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به نقض فاحش حقوق بشر در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
25 بهمن 1387 برابر با 13 فوریه 2009
وضعیت دانشجوی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

زندانی سیاسی سابق بدلیل بودن فرزندش در قرارگاه اشرف به 5 سال زندان محکوم شد

بنابه گزارشات رسیده از بند 8 زندان گوهردشت کرج، آقای علی معزی 56 ساله از زندانیان سیاسی دهۀ 1360 در تاریخ 20 آبان ماه توسط بازجویان وزارت اطلاعات ربوده شد و به سلولها انفرادی بند 8 زندان گوهردشت کرج منتقل گردید. او از آن تاریخ تا بحال در سلولهای انفرادی این بند زندانی است .
آقای معزی روز یکشنبه 6 بهمن ماه به دادگاه انقلاب کرج منتقل گردید و توسط فردی بنام عاصف حسینی رئیس یکی از شعب دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت او به اتهام اینکه همسر و فرزندش در قرارگاه اشرف بسر می برند و با آنها دیدارکرده . او را به 5 سال زندان محکوم کرد که 3 سال آن تعلیقی می باشد.
آقای علی معزی روز 20 آبان ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل شخصی ایشان ربوده و پس از چندین هفته بی اطلاعی مشخص گردید که در سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت کرج بسر می برد. این بند در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد و شرایطی مانند بند 209 زندان اوین را دارا است.آقای معزی بیش از 3 ماه است که در سلولهای انفرادی این بند زندانی است و در طی این مدت ،خانواده او دوبار و هر بار به مدت 15 دقیقه بصورت کابینی و در حضور بازجوی وزارت اطلاعات توانسته اند با او ملاقات کند .او در طی این مدت تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی قرار داشته .
رضا عارفی با نام مستعار حاج حسن و حاج کامیار بازجویانی هستند که در دستگیری و انتقال او به سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت مستقیما نقش داشتند.. دفتر دو بازجوی فوق الذکر در خیابان استقلال کرج می باشد.
آقای علی معزی در دهۀ 1360 سالها در زندان بسر برد و تحت شکنجه های وحشیانه قرار گرفت که در اثر این شکنجه ها دچار ناراحتی جسمی شدیدی شدند و علیرغم اینکه سالها از دوران زندانش می گذرد هنوز از نارحتی کلیه و روده رنج می برد.
در حال حاضر تعداد زیادی از خانواده های که با عزیزانشان در اردوگاه اشرف در عراق ملاقت کرده اند دستگیر و در زندان بسر می برند که عبارتند از خانم زهرا اسد پور گرجی و فرزندش خانم فاطمه جوشن دیدار با فرزندش، آقایان حمید و اصغر بنازاده دیدار با فرزندانشان، آقا شیر محمد رضائی دیدار با فرزندش،هود یازرلو همراهی کردن مادرش و دیدار با خاله اش و همچنین 18 نفر از مادران و پدران سالخورده در فرودگاه تهران که قصد دیدار با فرزندانشان در قرارگاه اشرف را داشتند دستگیر و به بند 209 انتقال داده شدندو تعداد زیادی دیگری از خانواده های در زندان بسر می برند، سنین اکثر خانواده های نامبرده بین 47 تا نزدیک به 80 سال می باشد.و در شرایط بسیار بد جسمی و فشارهای طاقت فرسای زندان بسر می برند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورش به منازل ، به کروگان گرفتن واحکام سنگین زندان به دلیل بودن فرزندانشان در قرارگاه اشرف را محکوم می کند. و از سازمان های حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به شیوه های ضد بشری علیه خانواده ها در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
25 بهمن 1387 برابر با 13 فوریه 2009
وضعیت زندانی سیاسی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

اعتراضات گسترده زندانیان در بند 4 زندان گوهردشت کرج

بنابه گزارشات رسیده از بند 4 زندان گوهردشت کرج،روز پنجشنبه 24 بهمن ماه نسبت به اعمال غیر انسانی که اخیرا در این بند به اجرا گذاشته شده است اقدام به اعتراضات گسترده نمودند.
اخیرا در این بند زندانیان را مجبور به خروج از سلولهای خود می کنند و آنها را صبح زود برای مدت طولانی به محوطه هواخوری زندان منتقل می کنند. آنها باید چند ساعت در معرض سوز سرمای شدیدو زیربرف و باران بمانند.اعتراضات زندانیان در روزهای اخیر نسبت به این روش سرکوبگرانه بدون پاسخ باقی مانده بود. تا اینکه صبح امروز تقریبا تمامی زندانیان این بند در یک اعتراض گسترده و نادر از رفتن اجباری به محوطه هواخوری خوداری کردند. اکثرا زندانیان بند 4 مسن هستند و سنینی بین 60 الی 80 سال دارند.بعضی از زندانیانی به خاطر کهولت سن قادر به راه رفتن نیستند . و همچنین در حال حاضر اکثر زندانیان به خاطر قرار دادن آنها در معرض سرمای زیاد مبتلا به ویروس آنفولانزا هستند.
در پی اعتراضات گسترده زندانیان بند 4 زندان گوهردشت رئیس زندان علی حاج کاظم به محمود مغنیان رئیس بند و از مجریان حملات خونین علیه زندانیان سیاسی و پاسداربندها دستور حمله به زندانیان را صادر کرد. پاسداربندها، زندانیان را مورد اهانت و تهدید قرار دادند یکی از پاسداربندها که در اهانت زندانیان نقش داشت فردی بنام کولی بند می باشد. علی حاج کاظم همچنین دستور قطع ارتباطات زندانیان را با خانواده هایشان را تا اطلاع ثانوی صادر کرده است.
در این بند تعداد زیادی از زندانیان سیاسی محبوس هستند که از جمله آنها: سعید ماسوری،منصور اوسالو،ارژنگ داودی،شیرمحمد رضائی،حمید و اصغر بنازاده (3 نفر آخر از بازماندگان قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 می باشند) علی جان گرایی و تعداد دیگر،
در حدود 2 هفته پیش زندانیان بند 6 زندان گوهردشت نسبت به شدت یافتن اقدامات سرکوبگرانه در این بند اقدام به اعتراضات گسترده ای نمودند. که با یورش گارد ویژه زندان مواجه شدند گارد ویژه زندان زندانیان این بند را مورد یورش وحشیانه قرار دادند وآنها را بشدت مورد ضرب و شتم قرار دادند وتعدادی از آنها را به حفاظت زندان منتقل کردند. زندانیان که به حفاظت و اطلاعات زندان منتقل شده بودند تحت شکنجه های شدید جسمی قرار گرفتند. و سپس آنها را به سلولهای انفرادی بند 1، شکنجه گاه مخوف زندان گوهردشت منتقل کردند. از 2 هفته پیش که آنها را به این شکنجه گاه منتقل کردند تا به حال از شرایط و وضعیت آنها خبری در دست نیست. تعداد زندانیانی که به سلولهای انفرادی بند 1 معروف به سگ دونی اتتقال داده شدند 6 نفر می باشند و اسامی تعدادی از آنها به قرار زیر می باشد:1.احمد قائمی 2.اسدجمالی 3. حسین وفائی4. سید حسن حسینی پور می باشند.سنین تمامی افراد فوق زیر 30 سال می باشد.فردی که در سرکوب زندانیان این بند نقش مستقیم داشت بنام عباس سعیدی رئیس بند 6 این زندان می باشد.
اقدامات فوق بدستور وزارت اطلاعات ابتدا در بند 350 زندان اوین .و توسط بزرگ نیا رئیس و حسین اسدی پاسدار بند این بند به اجرا گذاشته شد. و از مدتی پیش آن را به سایر زندانها گسترش داده اند
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تشدید اقدامات سرکوبگرانه و غیر انسانی علیه زندانیان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان دخالت برای پایان دادن به اعمال غیر انسانی در زندانهای این رژیم است.

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
24 بهمن 1387 برابر با 12 فوریه 2009

اقدامات سرکوبگرانه فوق علیه زندانیان را به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

از وضعیت و شرایط دانشجوی ربوده شده هیچ خبری در دست نیست

بنابه گزارشات رسیده از وضعیت و شرایط آقای رضا نگاهداری دانشجوی حقوق دانشگاه تهران هیچ خبری در دست نیست.
از زمان ربوده شدن آقای نگاهداری توسط مامورین وزارت اطلاعات تا به حال هیچ خبری از وضعیت و شرایط او در دست نیست . مراجعات مکرر خانواده او برای اطلاع یافت از محل بازدشت و وضعیت عزیزشان تا به حال بی نتیجه بوده و به آنها جوابی داده نمی شود.
دانشجوی در بند آقای رضا نگاهداری روز سه شنبه 15 بهمن ماه توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شد و به نقطه نامعلوی منتقل گردید. خطر جدی شکنجه های جسمی و روحی توسط بازجویان وزارت اطلاعات برای گرفتن اعترافات دروغین و پرونده سازی علیه او جان این دانشجو را مورد تهدید قرار میدهد
آقای نگاهداری قبل از این از 3 ترم تحصیل محروم شده بود و همچنین از ورود به دانشگاه تهران و کوی دانشگاه ممنوع شده بود.او همچنین مقالاتی در مورد آزادی و دمکراسی نوشته بود که در سایتهای مختلف انتشار یافته بود.
در طی هفته های اخیر تعداد زیادی از دانشجویان دستگیر و به سلولها انفرادی وزارت اطلاعات منتقل شدند که از جمله آنها حسین ترکاشوند ، اسماعیل سلمانپور ، کوروش دانشیار ، مجید توکلی،یونس میر حسینی و اسماعیل جلیلوند می باشند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری،انتقال به نقطه نامعلوم و بی خبر نگهداشتن خانواده های آنها از وضعیت فرزندشان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و تمامی سازمانهای حقوق بشری خواهان اقدامات عمل برای آزادی تمامی دانشجویان زندانی در ایران است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
24 بهمن 1387 برابر با 12 فوریه 2009

وضعیت دانشجوی فوق را به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :003162020193

احضار 5 عضو اصلی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به دادگاه انقلاب دزفول



بنابه گزاشات رسیده از طرح نیشکر هفت تپه شوش، 5 تن از اعضای اصلی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به دادگاه انقلاب دزفول احضار شدند.

اعضای اصلی سندیکای کارگران طرح نیشکر هفت تپه به شعبه 1 دادگاه انقلاب دزفول فرآخوانده شدند. آنها می بایست روز سه شنبه 29 بهمن توسط اندی رئیس شعبه 1 دادگاه انقلاب دزفول مورد محاکمه قرار گیرند. اسامی اعضای اصلی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که به دادگاه فرآخوانده شده اند به قرار زیر می باشند:

1.رمضان علیپور 2. فریدون نیکو فرد 3. علی نجاتی 4. جلیل احمدی 5. محمد حیدری مهر

از طرفی دیگر در پی تغییر مدیریت طرح نیشکر هفت تپه و انتصاب مددی بعنوان مدیر کل شرکت و مجدیان معاون وی و همچنین فردی بنام عبدالهی اولویت اصلی افراد فوق منحل کردن سندیکای کارگران که اخیران توسط رای آزادنه کارگران تشکیل شده ، می باشد. عبدالهی بسیج شرکت را فعال نموده است و در طی جلسات متعدد به کارگران تاکید کرده است که که مشکلات فنی و معیشتی خود را از این طریق می بایست پیگیری کنید. ووقتی که در آن جلسات به او گفته شد که بسیج یک نیروی نظامی است و چه ربطی به مسائل کارگری دارد و ما سندیکا تشکیل داده ایم که به مسائل کارگری خودما رسیدگی کند و نه چیز دیگری . عبدالهی حتی به اعضای سندیکای اصلی مراجعه کرده است که اگر در بسیج عضو شوند مسئله پرونده های آنها حل خواهد شد. در حال حاضر رئیس بسیج شرکت طرح نیشکر هفت تپه فردی است بنام پرویز نژاد حسینی. عبدالهی و این فرد به طرق مختلف با تهدید و تطمیع سعی دارند که این ارکان سرکوب را فعال کنند .

کارگران نیشکر هفت تپه بیش از یک ماه است که حقوق آنها به تعویق افتاده است و پیگیریهای مستمر سندیکای کارگران برای دریافت حقوق معوقه اعضای خود تا به حال بی نتیجه بوده است. بالا رفتن تورم،برابری نکردن هزینه ها با در آمدها و در آستانه عید نوروز بودن کارگران را درشرایط سخت معیشتی قرار داده است.

کارگران طرح نیشکر هت تپه ،از احضار مجدد اعضای اصلی سندیکای خود بشدت خشمگین هستند آنها به مدیر عامل شرکت و اعضای هیئت مدیره و سایر ارکانهای اطلاعاتی شهر هشدار داده اند که اعمال فشار علیه اعضای سندیکا را متوقف کنند در غیر این صورت آنها ناچار به آغاز اعتراضات گسترده خود خواهند شد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،احضار اعضای اصلی سندیکای کارگری طرح نیشکر هفت تپه به دادگاه انقلاب ،به تعویق انداختن پرداخت حقوق آنها و توطئه چینی برای انحلال سندیکا را محکوم می کند و از سازمان جهانی کار و اتحادیه بین المللی کارگران( آی.یو. اف) می خواهد که مداخله نماید و از عضو خود در ایران حمایت فعال نماد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

24 بهمن 1387 برابر با 11 فوریه 2009

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

سازمان جهانی کار

اتحادیه بین المللی کارگران(آی.یو.اف)

http://hrdai.blogspot.com

http://pejvakzendanyan.blogfa.com

pejvak_zendanyan10@yahoo.com

pejvakzendanyan@gmail.com

tel.: 003162020193