۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

من و اکثریت جوانان این مرز و بوم که به ایدئولوژی نفرت نه گفتیم(جعفر اقدامی)


دست نوشتۀ زندانی سیاسی جعفر اقدامی به مناسبت سی و سومین سالگرد انقلاب جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار داده شده است. متن آن به قرار زیر می باشد:
در آستانه سالگرد انقلاب 57 بر آن شدم تا مختصری از آنچه بر من و هم نسلانم در این سه دهه پیش آمد بنویسم تا همگان بدانند بر ما جوانان این سرزمین چه گذشت و چه می گذرد که تا چشم باز کردیم همه چیز علیه ما بود به جرم متولد شدن در این سرزمین ازآزادیهای اساسی ، حق زندگی در شرایطی برابر، حق حاکمیت در سرنوشت خویش و بسیاری از موارد زندگی محروم بودیم .
در دیماه 57 بدنیا آمدم در فضای پرهیاهوی خیابان و انقلابی روزگاری که شور و هیجان، شعور،عقل و منطق بود.بدون آنکه بدانم و بخواهم پیرامونم را کینه و نفرت و خشونت فرا گرفته بود و سرانجام میوه نارسیده چیده شد و بی مزگی آن را همگان چشیدیم . انقلاب به وقوع پیوست و چندی بعد فرزندان خود و همچنین نوه ها و نتیجه هایش را هم خورد دیری نگذشت که علاوه بر آشفتگی ها و نا بسامانی های داخلی جنگ شوم دیگری بر میهنم سایه افکند بدون اینکه بدانم و بخواهم آژیر خطربمباران هوایی رفتن به پناهگاه شنیدن اخبار دیدن تصاویر دلخراش جنگ و تشییع جنازه کشته های جنگ بخشی از خاطرات دوران کودکی ام گشت وقتی خبر کشته شدن پسر عموی مادرم را شنیدم که بر اثر اصابت گلولۀ خمپاره سر از تنش جدا شده بود دیگر دلم نمی خواست بزرگ شوم . وقتی وارد دبستان شدم جنگ همچنان ادامه داشت جنگی که شش سال بی خود و بی جهت به طول انجامید و آن همه خسارت و ویرانی به بار آورد دبستان ما شبیه پادگان بود خاطرم هست در گرما و سرما دقایقی طولانی در صف می ایستادیم بعد از بلندگو سرودهای مربوط به جبهه و جنگ پخش می شد سپس ناظم مدرسه با شور و هیجان شعار می داد ما هم تکرار می کردیم شعارهایی علیه مردم کشورمان وعلیه کشورهای غربی و شرقی و در نهایت با پخش سرود انجز انجز به کلاس می رفتیم یک کانال تلویزیونی بیشتر نداشتیم و تنها سرگرمی و دل خوشی مان برنامه کودک بود تا دقایقی و لحظاتی از دلهره و اضطراب رها شویم. جنک پس از 8 سال پایان یافت و پیامدهای زیانبار آن همچنان در تمامی عرصه های اجتماعی جاری بود .
در دوران نوجوانی و جوانی در دبیرستان و دانشگاه با فشارها و زورگوییهای نظام آموزشی مواجه بودیم و من با مدیران و ناظمان مدارس بدلیل نوع پوشش و نماز اجباری درگیر بودم. آنها می خواستند به زور ما را شبیه خود سازند هم به لحاظ مذهبی و هم به لحاظ فکری وعقیدتی در صدد آن بودند تا ایدئولوژی نفرت و بندگی در قلب ما بپروراند . من و هم نسلانم را مجاب کنند که آنچه می گویند حقیقت محض است و باقی پوچ و باطل. بیرون از مدرسه نیز آرامش و امنیت ما توسط شبه نظامیان بسیجی و نیروی انتظامی طرد می شد حداقل ترین آزادی های فردی و اجتماعی مان سرکوب می شد بارها بارها به دلیل پوشیدن شلوار جین و موهای بلند و استفاده از ژل مو مورد ضرب و شتم ، توهین و تحقیر قرار گرفتم در مواردی متعدد چندین ساعت در بازداشتگاههای نیروی انتظامی و بسیج زندانی شدم از دورانی که خود را شناختم شاهد سرکوب سانسور و خفقان بودم.
اما آنچه می خواهم دراین قسمت از نوشتۀ خود به آن اشاره کنم برای حاکمیت بسیار عبرت انگیز برای من و هم نسلانم بسیار غرور انگیز و امید بخش است و آن این است که حکومت از ابتدا تا به امروز تمامی امکانات خود (غصبی) اعم منابع مالی ، رادیو تلویزیون روزنامه و نظام آموزشی و غیره را در انحصار خود در آورد تا روح آزادگی، آزادیخواهی و حق طلبی را در ما بکشد ما را برده می خواست تا برده داری کنیم غافل از اینکه به قول ابراهم لینکن نمی توان همه مردم را در همه زمانها فریب داد. پروردگار نیز در قران کریم می فرماید کسانی بسیار به زور و باطل خود می خواهند نور روشنایی را محو سازد اما خداوند نگذارد.
ولی من و اکثریت جوانان این مرز و بوم که به ایدئولوژی نفرت نه گفتیم. نه گفتیم به کسانی که هستی خود را در نیستی دیگران می بینند که هر روز با شعار زشت و غیر انسانی مرگ بر ضد ولایت فقیه برای دیگران و حتی خویشان و فرزندان خود آرزوی مرگ می کنند و با شعار خطرناک تر دیگری چون نظام از اوجب واجبات است خشونت و اعمال ضد انسانی بی حد و مرز را برای حفظ حکومت روا می دارند و با چنین دیدگاه و نگرشی چنان ظلمی بر مردم وارد می سازند که در تاریخ این سرزمین بی سابقه بوده است.اگر خسارات و صدماتی را که این حکومت بر ایران و ایرانی تحمیل نموده است محاسبه نماییم.از جمله آوارگی میلیونها ایرانی، قتل عام و اعدام هزاران زندانی سیاسی و دگر اندیش و به هدر رفتن فرصتهای بسیار و خفه کردن استععدادهای بیشمار. به جرائـت می توان بگوییم ابعاد این جنایات همچون جنایات هولوکاست بودند.و این روزها که مصادف است با سالگرد 33 سالگی انقالاب یک پرسش اساسی مطرح است که حاکمیت فعلی می بایست در آن تامل کرده و به آن پاسخ دهد . پرسش این است .
وقتی هفتاد در صد از جمعیت هفتاد میلیونی ایران را جوانانی تشکیل می دهند .که به جمهوری اسلامی و قانونی اساسی رای نداده اند آیا حق ندارنداین مطالبه را مطرح کنند که حاکمیت در یک همه پرسی رأی و نظرات آنان را در این موارد جویا شود؟ و در پایان باید بگویم آرمان من و هم نسلانم چیزی نیست جز زندگی در سایه صلح ، آزادی و احترام به حقوق بشر.
ما خواهان جامعه ای هستیم که همه ایرانیان فارغ از قومیت ، زبان ،عقیده ،مقام و مذهب در کنار یکدیگر در ارامش و امنیت زندگی کنند.
1 بهمن 1389
زندان رجایی شهر گوهر دشت
جعفر اقدامی (شاهین )
http://hrdai.net
info@hrdai.net
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.:0031620720193
استفاده از گزارشهای فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تنها با ذکر منبع مجاز است

هیچ نظری موجود نیست: