۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

شکنجه های قرون وسطایی و شرایط هولناک علیه معلم بازنشسته زندانی محمد امین آگوشی


گزارشی ازشکنجه های قرون وسطایی و شرایط هولناک وغیر انسانی که در زندان علیه معلم بازنشسته زندانی محمد امین آگوشی بکار برده شده است و توسط وی  نوشته شد و جهت ارسال به مراجع حقوق بشری و بین المللی و انتشار در رسانه ها در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است.متن گزارش به قرارزیر می باشد:
در تاریخ ۱\۷\۸۶ هنگامی که عازم مدرسه بودم ماشین نیسان دوکابینه از سپاه شهدای ارومیه که چند نفر سرنشین داشت جلوی راهم را گرفت و چند نفر به سرعت از ماشین پیاده شده و بدون آنکه خود را معرفی کنند من را به زور داخل ماشین گذاشتند و چشمهایم را بسته و دستهایم را از پشت بستند.
 آنها را نمی شناختم از معرفی خود خودداری می کردند مرا چشم بسته به یک ساختمان در داخل شهر پیرانشهر بردند و در حیاط آن به مدت ۵ ساعت رو به دیوار نشانده و از طرف دیگر آه و ناله نفر دیگری می آمد و به من می گفتند الان همان بلا را هم سر تو می آوریم . تهدید و هتک حرمت اندازه ای نداشت بعد از چند ساعت مرا به ساختمان بسیج بردند دست و پاهایم بسته و در یک اتاق قرار دادند . با آنکه روزه بودم افطار شد. آب خواستم به جای آب مرا کتک زدند ساعت ۸ صبح دستگیر شده بودم تا ساعت ۹ شب بازجویی شروع شد .
 در اول بازجویی آنقدر مرا زدند که تا ۲ ماه در بازداشتگاه ۸۱ رمضان ارومیه از ادرارم خون می آمد .شخصی که مرا می زد آقای حسن زاده مسئول بازجویی و از پرسنل حفاظت سپاه ارومیه بود . صبح روز ۲\۷\۸۶ چشم بسته با یک ماشین مرا به ارومیه برده در وسط راه گفتم از شدت کمردرد دست و پاهایم فلج شده و مجبورم کرده بودند سر به پایین بنشینم و دو دست و پاهایم را به هم بسته بودند . رعب و وحشتی برایم ایجاد کرده بودند دعا می کردم همان لحظه بمیرم و دیگر اسیر این افراد وحشی و شکنجه گر نشوم.
 ساعت ۱۱ ان روز تصمیم گرفتند مرا پیش بازپرس بردند اینقدر وحشت زده بودم از ترس به بازپرس گفتم هر چه آنها نوشته اند قبول دارم خیال می کردم از دست شکنجه گرها نجات می یابم و اگر اعتراف کنم مرا به زندان می فرستند بعدا بر خلاف انتظار مرا به شکنجه گاه ۸۱ رمضان که نزد لشکر سپاه رمضان بود بردند . ماه رمضان بود و هنگام افطار بازجویی ها شروع می شد .
 آنها جلو چشم من افطار می کردند و هیچ چیزی به ما نمی دادند ۷ ماه و ۱۰ روز در بازداشتگاه آنجا تحت بازجویی بودم . وادار می کردند علیه دوستانم اعتراف کنم تهدید می کردند هر چه آنها می خواهند باید بنویسم و اگر نه مفصلا کتک می خوردم .آقای نعمتی معاون حفاظت بود به سلول من می آمد و می گفت: همه چیز را بگو تا آزاد شوی می گفتم شما هر چه را می خواهید بنویسید تا امضا کنم . خانواده ما از ما خبر نداشت .البته در اواخر ملاقات دادند انقدر فرسوده و خسته و کوفته بودم که خودشان در گزارشی نوشته بودند انها در اثر فشار روحی در شرایط بحرانی قرار دارند تا آنکه با قید سند آزاد شدم . بازپرس پرونده آقای باغبان شعبه دوم بازپرسی دادسرای نظامی ارومیه آدم نسبتا خوبی بود . به طور کنایه ما را راهنمایی می کرد . بارها بازپرس قرار وثیقه صادر کرده بود و حفاظت سپاه و آقای نوروزی دادستان  نظامی قبول نمی کرد .
 در نهایت بعد از ۷ ماه و ۲۱ روز با قید وثیقه آزاد شدم بعد از ۱ سال در مورخه ۲۶\۲\۸۸ برابر ابلاغیه دادگاه به شعبه دوم دادگاه نظامی ۱ مراجعه کردم بازپرس پرونده در کیفر خواست صادره برایم شبه جرم نوشته بود اما روز دادگاه معاون دادگاه کیفر خواست را عوض کرده و با توصیه حفاظت سپاه و دادستانی در کیفر خواست جدید قرار وثیقه را به بازداشت موقت تبدیل کردند و به زندان مرکزی ارومیه منتقل شدم .
 بعد از ۴ ماه مجددا مرا به دادگاه بردند دادرسی ما ۵ روز به طول کشید . وانمود می کردند دادرسی عادلانه است . قاضی پرونده آقای حافظ غفاری که آدم مریض و موجی بود و قبلا هم سکته کرده بود ضمن دادرسی ما را تهدید می کرد می گفتم که شکنجه شده ام بازداشتگاه شما از ابوغریب عراق و گوانتانامو خیلی بدتر بوده و هست .
 وکلای مدافع دفاعیات خود مستندا نوشتند و تحویل دادگاه دادند . در جریان دادرسی دو بار کیفرخواست را عوض کرده طبق قانون تغییر کیفر خواست وجاهت قانونی ندارد .دادگاه ختم رسیدگی را اعلام کرد بعد از ۱ ماه رأی صادر شد در کمال ناباوری دیدم که حکم اعدام برایم صادر شده است چون رأی دادگاه ظالمانه و مغرضانه بود با دلایل کافی به آن اعتراض کردم در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور به ریاست آقای محمد سلیمی و با اعمال نقوذ حفاظت اعدام ما تایید گردید پرونده جهت اجرا به اجرای احکام دادگاه نظامی ارومیه فرستاده شد . احساس کردم اگر مجامع بین المللی و نهادهای حقوق بشر و مقامات بالای دولتی را باخبر نکنم حکم را اجرا خواهند کرد .
 فلذا درخواست اعاده دادرسی کردم شعبه ۳۱ دیوان که این بار رئیس قبلی اش عوض شده بود به ریاست آقای سید حسین جعفری در مورخه ۱\۱۰\۱۳۸۹مجوز اعاده دادرسی و نقض حکم را صادر نمود و پرونده به شعبه هم عرض یعنی شعبه ۱ دادگاه نظامی ۱ به ریاست آقای سمیعی به ارومیه فرستاده شد . ریاست شعبه هم عرض در یک جلسه کوتاه و با قرائت کیفرخواست غیرقانونی قبلی که حتی آن کیفر خواست از طرف دیوان هم اعلام شده که قانونی نیست به سوالات دادگاه جواب دادم و متأسفانه این دفعه هم به دفاعیات بنده توجه نکردند و حکم ۱۰ سال تبعید را در زندان مرکزی زاهدان صادر نمودند . به حکم صادره اعتراض کرده و به قاضی صادر کننده رأی گفتم حکم قبلی از ۱۰ سال تبعید بهتر است . در شرایط تبعید خانواده ما بیشتر آزار و اذیت می شود .
 نظر به اینکه کاملا بیگناه بوده و جرمی مرتکب نشده ام از تمام سران کشورهای جهان بالاخص دبیرکل سازمان ملل و ریاست اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا و نهادهای بین المللی حقوق بشر عاجزانه تقاضا دارم هرچه زودتر عملا وارد میدان شده و اینجانب فورا بدون قید و شرط ازاد گردم .
لازم به ذکر است اعضاء خانواده ام اعلام کرده اند در صورت عدم جواب مثبت در دادگاه نظامی ارومیه خود را به آتش خواهند کشید و همه اعضای خانواده ام تصمیم گرفته اند و قسم خورده اند برای رهایی از این شرایط بحرانی و ناگوار تهدید خود را عملی خواهند کرد
مورخه ۹\۹\۹۱
محمد امین آگوشی زندان مرکزی زاهدان

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل



www.hrdai.net
Tel.:0031620720193

هیچ نظری موجود نیست: