۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

برخاستن، هوشيار بودن و به راه افتادن



پديده ي انتخابات در هر يك از مراحل سه گانه اش باعث يك واكنش بزرگ و شگفت انگيز در جامعه شده است. در مرحله برگزاري باعث بپاخاستن جامعه، در مرحله اعلام نتايج باعث هوشياري و آگاهي و در مرحله واكنش ها به تقلب، باعث به راه افتادن جامعه شده است. انتخابات و مراحل سه گانه آن در حكم يك بينه آشكار ساز و شفاف كننده عمل كرده است كه به طور كلي فاز جامعه ما را در ابعاد تاريخي بالا برده و نشان داده است كه جامعه در حال پوست انداختن و زمانه در حال عوض شدن است و به عبارتي مهلت تاريخي نظام حاكم در حال به پايان رسيدن است. با نگاهي دقيق به مرحله اول يعني مرحله برگزاري انتخابات و جريانات شركت كننده و حتي تحريم كننده آن كه در مجموع جامعه را به هيجان آوردند و براي تغيير و تعيين تكليف آماده كردند، طيف هاي متفاوت و متضاد زير قابل شناسايي و صورت بندي است:
در منتهي اليه راست، جرياني قرار داشت كه نه به قصد انتخاب شدن بلكه به قصد منتخب ماندن در انتخابات شركت كرده بود. جريان راست افراطي به همراهي و معاونت بخش وسيعي از راست سنتي و در مجموع مدعي اصول گرايي با كانديداتوري احمدي ن‍ژاد، به انتخابات صرفا به عنوان تشريفاتي نگاه مي كرد كه مي بايست مهر تاييد مجددي به حاكميت آن ها بزند. آن ها از همان آغاز هم خيال نداشتند كه به آراء مردم اعتنايي بكنند. مردم مدت هاست براي آن ها صرفا گله گوش به شبان تلقي مي شوند. اينان كه بر مصادر قدرت و منابع ثروت در اين كشور مسلط بودند و هستند خودشان را معتقدين و مدافعين اصلي نظام حاكم معرفي كردند و البته حق هم دارند چون نظام چيزي جز خودشان نبود و نيست. شعارهاي پوپوليستي، هوچي گري، پول پخش كني، پرده دري و در نهايت تقلب ابزار كار آن ها در اين كارزار بود. اين ها به سهم خودشان و به دليل ترس از پايين كشيده شدن سعي كردند هر چه بيشتر جلب آرا كنند تا بار تقلب پيش رو سبك تر شود.
طيف بعدي كه البته واژه طيف هم براي آن ها اندكي زيادي جلوه مي كند، يكي از زوائد و حواشي جريان قبلي بود كه با كانديداتوري رضايي وارد عرصه انتخابات شد. اين فرد و حاميان اندكش نه به لحاظ اقتصادي ـ طبقاتي و نه به لحاظ اجتماعي ـ سياسي و نه به لحاظ فرهنگي ـ عقيدتي هيچ جريان و حتي طيف مستقل به حساب نمي آمد و از جانب هيچ جرياني در داخل نظام و چه حواشي آن حمايت هم نشد. به نظر مي آمد كه آن ها اصلا خودشان هم نمي دانستند كه چرا شركت كرده اند و به دنبال چه هستند. از جهت روانشناسي فردي شايد بتوان كانديداتور شدن رضايي را صرف نظر از شهرت طلبي واكنش به بدنامي هاي او در داخل كشور دانست كه با تحت تعقيب بودن توسط پليس بين الملل ( اينترپل) تكميل شده است. البته نبايد سياست نظام را براي گرم كردن تنور انتخابات ناديده گرفت . افرادي مثل اين آقا هيزم هايي براي سوختن هستند. نمونه هاي اين افراد زياد بود كه در طول سي سال گذشته به كار گرفته شده اند. بعضي از آن ها حتي بعد از ذغال شدن هم به دفعات استفاده شدند تا به كلي خاكستر شدند. اين مجموعه همان طور كه هيچ حامي قابل توجهي نداشت هيچ شعار چشمگيري هم نداشت. اگر چه سعي در قلمبه گويي هايي مثل انقلاب اقتصادي و فدراتيو اقتصادي داشت. اين طيف حتي دستش براي بد و بي راه گفتن به جناح حاكم هم چندان باز نبود. جريان بعدي كه در قامت رقيب اصلي براي جريان راست به صحنه آمده بود، مشخصا و حساب شده تلاش به قدرت رسيدن و به اعتباري بازگشت دوباره به قدرت بود. موسوي و به خصوص حاميانش چه در قالب جريانات متنوع و چه افراد متكثر همه و همه در تلاش به دست آوردن جايگاهي بودند كه در مجموعه نظام داشتند. اينان كه به طور كلي هويت وجودي و منافع تاريخي آن ها با نظام تعريف و شناخته مي شد و مي شود معتقد بودند كه سياست هاي احمدي نژاد در حال نابود كردن نظام و كشور است و اگر اوضاع همين طور پيش برود نظام نابود مي شود و كشور دچا ر بحران مي شود. اينان كه رانده شده از قدرت بودند، براي كسب مجدد آن مجبور بودند به مردم متوسل شوند و عميقا معتقد بودند كه مردم بين بد و بدتر به آن ها راي خواهند داد ـ البته بدون توجه به ماهيت آراي مردم در ظاهر همين طور هم شد ـ اين ها كه در مجموع بخش منافعي جبهه اصلاحات را نمايندگي مي كردند و نگاهي هم به اصول گرايان بريده از احمدي نژاد داشتند به همان سياست چندين و چند ساله اصلاح طلبان حكومتي پاي مي فشردند و راه حل نجات نظام و كشور را در مديريت خودشان جستجو مي كردند. شخص موسوي به واقع نه كاملا نماينده و هم سنخ كساني بود كه در قالب جريانات و افراد سرشناس از او حمايت مي كردند و نه نماينده مردمي بود كه به او راي دادند. به نظر مي آمد همه چيز از سر ناچاري پيش مي رفت. ثروت، قدرت، شهرت و موقعيت تاريخي بخش وسيعي از نظام در خدمت اين جريان قرار گرفت. اين مجموعه كه بخش وسيعي از نخبگان درون نظام را با خودش هماهنگ كرده بود و به عبارتي ميراث دار و ميراث خوار اصلاح طلبي بود صرف نظر از روش ها و شيوه هاي تبليغي جديد، شعار اصلي را بر نفي احمدي نژاديسم حاكم گذاشته بود. اين شعار كه به اندازه كافي به خصوص در ميان طبقات فرادست و مياني جامعه جاذبه داشت موج بزرگي آفريد و اميد به تغيير را در آن ها زنده كرد. اين جريان به حركت درآورنده بخش وسيعي از جامعه و به خصوص خاموشان آن را بر عهده داشت. همه چيز حكايت از پيروزي آن ها داشت. اين كه در صورت عدم تقلب و پيروز معرفي شدن چه كار مي كردند و به چه سرنوشتي دچار مي شدند حداقل در حال حاضر موضوعيت ندارد.
جريان بعدي كه شايد بشود از آن ها به عنوان اصلاح طلبان خالص با همان تعريف متعارف خودشان نام برد، با كانديداتوري كروبي وارد رقابت انتخاباتي شد. گذشته از كروبي تيمش را ديگر نبايد صرفا رقيب راست ها براي كسب قدرت به حساب آورد. بلكه اين مجموعه در رده منتقدين نظام دسته بندي مي شدند. تيم كروبي، برنامه ها، شعارهاي او ، مدافعين و حاميان او كه عموما خارج از چارچوب نظام جاي مي گرفتند همه و همه حكايت از آن داشت كه جناح هايي از نظام در حال پوست انداختن هستند. به يك معنا رقيب اصلي كروبي و تيم او در واقع موسوي و حاميان او بودند كه يكي به نعل مي زد و يكي به ميخ، نه احمدي نژاد و جريان او كه كاملا در تقابل با هم قرار داشتند. بخش وسيعي از حاميان كروبي كه با شعار مطالبه محوري وارد عرصه انتخابات شدند علنا و رسما عنوان كردند كه از همين راهي كه نظام به ناچار در پيش پاي مردم مي گذارد بايد براي گذر از نظام استفاده كرد. به عبارت ديگر مجموعه كروبي يك پا در نظام و يك پا در بيرون نظام داشت. اگرچه بسياري از افرادي كه از موسوي حمايت كردند هم در چارچوب مخالفين نظام مي گنجيدند اما در جريان كروبي اين وضعيت كاملا برجسته بود. شعارهاي اين جريان كه بيشتر سياسي و حقوق بشري بود مشكل اصلي كشور را كه سياست و ساختار سياسي آن باشد نشانه رفته بود. اعلام اندك راي براي كروبي براي كم رنگ كردن اين خواست محوري جامعه بود.
آخرين جرياني كه در منتهي اليه چپ قرار مي گرفت و نقش موثري در مهم شدن پديده انتخابات داشت شامل تمامي مخالفين نظام بود كه عملا و رسما انتخابات را تحريم كردند. استدلال تاريخي اين افراد و جريانات هم اين بود و هست كه انتخاباتي از اين دست و با اين مقدمات به دو دليل هرگز نتيجه مثبتي نخواهد داشت. دليل اول اين كه كانديداها همگي از نظام هستند و از قبل گزينش و در واقع انتخاب شدند و نمي توانند از چارچوب نظام خارج شوند و در چارچوب نظام هم كاري از پيش نمي رود. دليل دوم هم اينكه با وجود گزينش شدن همه ي آنها در نهايت نظام هر كدام را كه مطلوبتر باشد از صندوق بيرون مي آورد كه البته اين بار هم همين كار را كرد پس شركت در انتخابات بي فايده است .
به هر حال حضور پررنگ تمامي جريانات جامعه چه نفيا و چه اثباتا در ماجراي انتخابات اهميت اين پديده را هر چه بيشتر آشكار كرد و نقش و جايگاه آن را برجسته نمود و در نهايت آن را كاملا تاثير گذار كرد .اقبال عمومي باعث شد كه كانديدا ها و نخبگان حامي آنها در كارشان جدي شوند . مطالبات جامعه راهي براي طرح يافته بود . به نظر مي آمد تغييرات در دسترس باشد . مواضع ، تبليغات ، شعارها ، افشاگري ها، برنامه ها، عملكردها، وحتي انگيزه هاي اين پنج مجموعه كه سرتاپاي جامعه را نمايندگي مي كرد باعث شد كه همه چيز در جامعه به يك شفافيت و روشني نسبتا كاملي برسد . رقابت هاي درون جناحي نظام علي رغم نان قرض دادن ها و احترام داري هاي ظاهري به افشاگري و عناد انجاميد و ماهيت خودش را آشكار كرد . جناح قالب اگرچه مبتكر افشاگري هاي هوچي گرانه بود اما در نهايت خودش كاملا مفتضح شد و حتي صلاحيت اخلاقي كانديداي او زير سوال رفت . مجموعه ي نظام در چشم مردم و مخالفينش بيش از پيش رسوا شد . اصلاح طلبان هم به خصوص به دليل دو جناح شدن از افشا شدن از طرف همديگر در امان نماندند . جدل و جدال كانديدا ها باعث اشكار شدن بسياري از وقايع پنهان در جامعه شد . با اين همه و با وجود اينكه به نظر مي آمد هيچ كانديد و هيچ جناحي هيچ نقطه ي قوتي ندارد و هيچ صداقتي در كارشان نيست اما موج گسترده در تمام سطوح جامعه پديدار شد و تا اعماق جامعه را به حركت در آورد . مردم تصميم خودشان را گرفته بودند و برسر آن بودند كه كاري انجام دهند . همه چيز حاكي از آن بود كه حادثه اي در شرف وقوع است و زمانه در حال عوض شدن . وجدان و ضمير جامعه در اين هياهو و درياي متلاطمي كه شكل گرفته بود به اين نتيجه رسيد كه بايد يك گام به پيش بردارد . بايد بي محابا به ذات وجودي نظام كه هيچ تغييري را قبول نداشت و در طول سي سال گذشته جامعه را به اسارت گرفته بود حمله كند . به عبارتي انتخابات را معبري براي فتح نظام قرار دهد چرخ جامعه در صدد برآمده بود كه نظام را زير بگيرد . طوفاني از عمق جامعه برآمده بود تا نظام را در سطح جارو كرده و سايه ي آن را از سر خود بردارد . جامعه به اين نتيجه رسيده بود كه دهان باز كند و نظام را ببلعد و در كام خود فرو ببرد . بدون هيچ گونه خشم و خشونتي . انتخابات در اينجا در حكم دهاني شده بود كه جامعه مي توانست نظام را به كمك آن جذب و هضم كند . جامعه تصميم گرفته بود برنده ي واقعي انتخابات باشد و نظام را بازنده اعلام كند . مير حسين ، كروبي و اصلاحات همه بهانه بودند اگرجامعه موفق مي شد ميرحسين را برسر احمدي نژاد و نظام بكوبد و اراده ي خودش را برنده اعلام كند ديگر نه ميرحسين همان ميرحسين دهه ي شصت بود و نه جامعه همان جامعه ي قبلي و نه نظام همان نظام قبلي . همه چير وارد فاز ديگري مي شد اما ...... اما نظام زرنگ تر از اين حرفها بود . اگرچه در اين زرنگي كاسب كارانه هيچ دورانديشي و تدبيري نهفته نبود . ختم الله علي قلوبهم و....

مرحله ي دوم و مرحله ي اعلام نتيجه همانطور كه نوشته شد مرحله ي هشيار شدن و تنبه جامعه بود . جناح قالب نظام كه تصميمش را از قبل گرفته بود بدون توجه به آراي مردم رئيس جمهور مورد نظر خودش را پيروز ميدان رقابت اعلام نمود و همگان را شوكه كرد . اين عمل نشان داد كه ديگر چيزي به نام راستي ، درستي ، عدالت ، انصاف ، صداقت و اساسا كل سيستم ارزشي و اخلاقي كه بشر به طور تاريخي به آن رسيده و معتقد است در نظام سياسي مملكت هيچ جايگاهي ندارد . البته مخالفين نظام ، روشنفكران مردمي و در مجموع آنهايي كه از سي سال گذشته با حاكميت دست و پنجه نرم مي كردند اين را مي دانستند اما اين واقعه، عدم پايبندي نظام به اصول اخلاقي و ارزش هاي انساني را در پيش چشم همگان چه در داخل و چه در خارج به نمايش در آورد و روز اعلام نتيجه يكي از آن روزهايي شد كه به قول قرآن در آن اسرار هويدا مي شود. نظام به كلي عاري از هرگونه پوشش اخلاقي و ارزشي شد . لباس ريا كاري و شبهه افكني كه سالها نظام خود را با آن مي پوشاند يكباره افكنده شد و نظام رسوا و بي آبرو گرديد . با اين كار ديگر شكي براي نامشروع بودن و غيرقابل اعتماد بودن حكومت نمانده است .
مرحله ي سوم كه با آشكار شدن تقلب تاريخي نظام شروع شد با خودش زلزله ي بزرگي به همراه داشت كه باعث تغيير وضعيت ها و تعيين تكليف هاي بسياري شد . جريان راست افراطي و سنتي يعني همان جناح قالب نظام متقلب نامشروع غير قابل اعتماد در حالي كه سعي مي كرد همه چيز را عادي جلوه بدهد به همراه جميع پيروان و نان خورانش به جايگاه مجددا غصب شده يعني همان حاكميت بازگشت . گويي اصلا اتفاقي نيفتاده است و همه چيز به خوبي و خوشي تمام شده است . طبق عادت مالوف سي سال گذشته از بقيه هم دعوت كرد كه بفرماييد خانه هايتان رقابت تمام شده است و حالا ديگر وقت رفاقت است. اما اين بار برنامه ها آن طور كه مي خواستند و برنامه ريزي كرده بودند پيش نرفت . صداي اعتراض مردم و كانديدا هاي ديگر بلند شد و اين بار نوبت حاكميت بود كه شوكه شود . اين بار جسارت مردم و مخالفين و كانديدا هاي بازنده اعلام شده در مقابل گستاخي و دهن كجي حكومت قرار گرفت . اين بار راي دهندگان به اين نتيجه رسيدند كه از راي خودشان دفاع كنند و در واقع حق خودشان را از حاكميت بگيرند يعني همان حق غصب شده ي سي سال گذشته . جر زدن حكومت در مسابقه ي انتخابات باعث شد كه يكباره زمين بازي به ميدان نبرد تبديل شود . ديگر زمان با هم تاختن به سر آمده بود و وقت به هم تاختن فرارسيده بود . حكومت با تقلبي كه انجام داد كليه ي قواعد بازي را به هم زد در نتيجه هم زمين بازي و هم قواعد آن تغيير كرد . مردم در آغاز و در مرحله ي اول به طور مخفي و غير مستقيم و در سكوت به حاكميت نه گفتند ولي اين بار و در مرحله ي دوم با صداي بلند ، رو در رو و به طور مستقيم شروع به نه گفتن كردند . اين ماجرا و به عبارت ديگر اين واقعه ناگزير و ناگزير پيامد هايي داشت و خواهد داشت كه به طور مختصر به آنها اشاره مي شود . از بعضي جهات اين واقعه به واقعه ي بهمن 57 شبيه است آن بار هم نظام راست گراي مسلط شده با سرقت انقلاب و اراده ي مردم غبار ياس و مرگ و تباهي بر سر اين ملت پاشيد و اين بار هم با سرقت آراي مردم تكرار همان سياست را در سر مي پروراند اما به نظر مي آيد ان واقعه آغاز نظام بود و اين واقعه پايان آن و اين يعني تاويل انقلاب. واي به حال كج انديشان شبهه افكن .
اولين نتيجه ي آن ماجرا اين بود كه نظام پس از سالها يكه تازي و بازي با سرنوشت مردم يكباره آنها را تمام قد در مقابل خودش ديد و هيچ يك ازترفند هايش براي برگرداندن وضعيت به حالت قبل كارساز نشد . به عبارت ديگر اين بار غبار مرگ و آب سردي كه نظام سعي داشت براي چندمين بار بر سر شوق و ذوق اين ملت بريزد به كلي تاثير عكس گذاشت و باعث حيات پرجوش و خروش مردم و مخالفين در صحنه ي سياسي و اجتماعي شد كه هنوز هم ادامه دارد . از اين رهگذر مشروعيت نداشته ي حكومت رسما و علنا زير سوال رفت و حاكميت با بحران مشروعيت و اعتماد مواجه شد و جامعه ديگر حاضر به اعتماد كردن به حكومت نيست در يك كلمه بين حكومت و مردم شكر آب شد . دامنه ي اين عدم مشروعيت به بيرون از مرزها هم كشيد و حاميان بين المللي و دودوزه باز نظام هم مشروعيت آنها را زير سوال بردند . اين واقعه همچنان باعث شد كه همه ي عوامل درگير و دخيل در انتخابات در مواضع خودشان جدي تر و مصمم تر شوند . جناح حاكم ثابت كرد تا حد كشتار و خونريزي و سركوب در مواضع خودش كه همان مواضع نظام است پافشاري مي كند . حداقل نتيجه اي كه رقباي شركت كننده در انتخابات بعد از اين واقعه به آن رسيدند اين است كه اساسا ماهيت اين نظام و ساختار حقيقي و حقوقي آن بايد بازتعريف شود و اگر گمان شود كه صرفا با جابه جايي افراد كار به جايي مي رسد سخت در اشتباهند . ساختارهاي سخت و صلب نظام امكان هيچ گونه اصلاح و پيشرفتي را نمي دهد . آنهايي كه به نام نجات نظام وارد ميدان شدند بايد نظام ديگري بسازند و يا اين نظام را كاملا نوسازي كنند . مخالفين نظام چه آنهايي كه شركت كردند و چه آنهايي كه تحريم كردند ، براي هزارمين بار به همه ثابت كردن كه صرفنظر از كنش مخالفين در برابر نظام ، خود نظام امكان هيچ واكنش مثبتي نخواهد داشت و بايد به طور كلي آن را نفي كرد و نظامي كاملا دموكراتيك و مثبت مبتني بر آراي مردم روي كار آورد .
يكي از پيامدهاي قابل توجه و مبارك در مرحله ي سوم اين است كه مخالفين شركت كننده و تحريم كننده هاي آن بهم رسيدند صرفنظر از استدلال اين دو گروه براي شركت يا عدم شركت در انتخابات ، نتيجه به گونه اي شد كه استدلال هر دو طرف درست از آب درامد . آنهايي كه تحريم كرده بودند به دليل تقلب حكومت استدلالشان درست ازآب درآمد و آنهايي كه شركت كرده بودند به دليل اينكه انتخابات سراز اعتراضات درآورد و جامعه از معبر اين پديده به سطح جديدي ارتقاع پيدا كرد استدلالشان درست از آب درآمد . به اين ترتيب ديگر دليلي براي اختلاف و بگو مگوهاي اين دو جريان در اين مرحله وجود ندارد و اراده آن ها بايد هماهنگ در مسير دموكراسي خواهي و حقوق بشر در ايران عمل كند.
پي آمد ديگر اين واقعه و اين وضعيت بي اثر شدن توافقاتي بود كه طي ماه هاي قبل از انتخابات بين جناح حاكم و قدرت هاي مسلط جهاني انجام گرفته بود و همين توافق در حكم يكي از تكيه گاه هايي شد كه باند غالب با چنين گستاخي دست به تقلب زد و آراي عمومي را وارونه نشان داد . اين توافق پنهاني از اولين موضع گيري هاي قدرت هاي مسلط جهاني كاملا اشكار بود اگرچه به سرعت متوجه عمق بحران شدند و سعي در اصلاح مواضع خودشان كردند و از حق راي و حق اعتراض در جامعه ما حمايت كردند البته از گله و شكايت حكومت از مواضع آنها هم برمي آيد كه گويي مي خواهند بگويند كه قرار ما چنين نبود . چرا خلف وعده كرده ايد؟! به هرحال ورود پارامتر مردم و مخالفين نظام به عرصه ي اعتراضات سياسي و اراده ي ملي شكل گرفته براي احقاق حق راي اين توطئه را خنثي كرد و يا لااقل به تاخير انداخت و دچار مشكل كرد . اگرچه هيچ چيز به جاي اول خودش برنخواهد گشت . يكي ديگر از دلايل بي اثر شدن اين توافقات حمايت بي دريغ ايرانيان خارج از كشور و نهادهاي بين المللي از جنبش اعتراضي مردم ايران بود كه دولت ها را وادار كرد مواضع خودشان را اصلاح و تعديل كنند . از همه ي اينها گذشته روش سركوب گرانه ، خشونت آميز و دستگيري هاي گسترده ي حكومت و مقابله با تظاهرات مسالمت آميز جايي نه تنها براي دفاع بلكه حتي براي سكوت هم نگذاشت . مجموعه ي اين عوامل باعث شد كه نيرنگ نيرنگ بازان به خودشان برگشت .
نتيجه ي ديگري كه از اين وقايع حاصل شد اين باور عمومي بود كه مبارزه ي مسالمت اميز و مدني به همراه وحدت ملي و همدلي تا كجا مي تواند كارساز و مثمرثمر باشد . خود شركت ميليوني در انتخابات براي بيان نظر و عقيده از جانب مردم به ويژه از جانب صاحبان آراي خاموش خود حاكي از آن بود كه مردم خواهان روش مسالمت اميز براي مبارزات برحق خودشان هستند اما جالب در اين ماجراهاي اخير اين است كه اين بار مردم بعد از انتخابات وارونه شده ساكت ننشستند و دست به مبارزات و اعتراضات علني و آشكار زدند و حاضر به پرداخت هزينه ي آن هم شدند. اصلا حاضر به كوتاه آمدن از مواضع خودشان هم نيستند و همين حاكميت را دچار هراس مضاعف كرد مي دانيم كه مهم در هر مبارزه اي علاوه بر روش درست، پي گيري ، فداكاري و كوتاه نيامدن و پرداخت هزينه است .
مبارك ترين حالت به وجود آمده در صحنه ي اجتماعي و ملي، بازگشت روح حقيقت جويي و حق طلبي به جان و جوهر جامعه ي ايران است . درك درست تضاد اصلي و هدف گرفتن آن، آن هم با روش درست باعث شده است كه روح گريزان و سرگردان و سرگشته ي آزادي ، برابري و راستي دوباره برفراز جامعه به پرواز درآيد . جامعه اي كه استبداد ، نابرابري و تباهي در حال نابود كردن آن بوده و هست. نكته ي گفتني و مثبت در همين رابطه اين است كه كانديدا هاي معترض و نخبگان هوادار آنها با برخورد درستي كه با اين حق كشي كردند و انشاالله از اين به بعد هم مي كنند عملا از گذشته ي گناه الود خودشان كه در همين صحنه هاي سياسي ـ اجتماعي مرتكب شدند فاصله گرفتند . اين توبه و بازگشت را بايد به فال نيك گرفت . يقينا پاداش آن را خواهند يافت به اميد روزي كه همه ي گناهكاران وخطاكاران سي سال گذشته از راه و روش خود شان برگردند .
آخرين و مهمترين دست آورد اين ماجراها مشخص شدن هدف هاي مرحله اي مبارزات مردم در مسير دموكراسي خواهي و حقوق بشر است . مردم ايران به اين نتيجه رسيده اند كه در گام اول بايد بتوانند خواسته ي خودشان را با صداي بلند اعلام كنند . مصداقي كه در حال حاضر اولويت پيدا كرده است دفاع از حق راي و راي داده شده است همه در فكر آن هستند كه نگذارند اين بار حق آنها توسط حاكميت ضايع شود تظاهرات مسالمت آميز شيوه اي است كه مردم براي بيان نظريات خودشان انتخاب كرده اند . برگزاري انتخابات دموكراتيك با حضور همه ي گروه ها و جريانات و با داوري و نظارت ناظران بين المللي خواسته ي ديگري است كه همه ي مردم بر آن توافق كرده اند ودنيا هم از آن حمايت مي كند . يقينا اين هدفها محقق خواهد شد و اين راه به سرانجام خواهد رسيد ومردم ايران طعم خوش آزادي را خواهند چشيد .

به اميد آن روز
زنده باد آزادي ، برابري و راستي

زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوين ،
15 تيرماه 1388



سيد ظهور نبوي چاشمي
علي صارمي



انتشار:فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران


http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
Tel.: 0031620720193

هیچ نظری موجود نیست: