۱۳۹۲ آبان ۲۱, سه‌شنبه

فریادهای الله اکبر و مرگ بر استبداد زندانیان سیاسی هنگام اجرای حکم ضدبشری اعدام


 بنابه گزارشات رسیده به «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»  یکی از زندانیان زندان مرکزی  زاهدان که هنگام اجرای حکم ضدبشری اعدام زندانیان سیاسی هموطن بلوچ  جزء آنها بود .او را همراه با دیگر زندانیان  پای چوبه دار برده بودند  و شاهد تمامی مراحل اعدام بود ولی حکم اعدام او را در آخرین لحظات  موقتا به تعویق انداختند. او شاهد قهرمانی ودلیری  زندانی سیاسی هموطن بلوچ در ۴ آبان ماه  بود که بخشهای از آن را نقل می کند .
 حوالی ساعت ۱۲ شب بطور شتاب زده و  مخفیانه با  فریبکاری  زندانیان  سیاسی مد نظرشان را از بندهای مختلف خارج کردند و بسرعت به سوی سلولهای انفرادی بند قرنطینه منتقل کردند. هیچکدام از زندانیان دلیل انتقال خود را نمی دانستند. اکثر زندانیان با لباس خواب بودند و به آنها حتی اجاز پوشیدن لباس داده نشد تا همبندیان آنها متوچه انتقال آنها نشوند.
حوالی ساعت ۰۵:۰۰ صبح بود که تمامی زندانیان را از سلولهای  انفرادی بند قرنطینه خارج کردند و بسوی میدان اعدام بردند. همه متعجب بودند و می گفتند اعدام نمایشی است.اگر می خواستند ما را اعدام کنند حتما امکان آخرین ملاقات با خانواده هایمان را می دادند.
در آنجا دادستان زاهدان محمد مرزیه ، ماه گلی رئیس شعبه ۱ دادگاه انقلاب ، بابایی رئیس سازمان زندانهای استان، خسروی رئیس زندان  ، بهرامی رئیس اطلاعات زندان و بازجویانی که ما را در طی مدت بازداشت در اداره اطلاعات شکنجه می کردند آنجا ایستاده بودند .
ما را به محلهای اجرای حکم بردند و محمد مرزیه دادستان زاهدان طناب دار را بر گردن ما انداخت و به صف سایر مسئولین برگشت.
در اینجا ما متوجه شدیم که حکم اعدام ما قطعی است. روحیه تمامی بچه ها بالا بود و گویا اصلا از مرگ حراسی نداشتند یک نیروی عجیبی بر ما حاکم بود .
 محمد مرزیه چند قدم جلو آمد و قصد سخنرانی داشت یکی از زندانیان سیاسی که طناب دار بر گردنش بود و دستها و پاهای او همانند همه ما بسته شده بود. با فریاد بسیار بلندی که سکوت شب را شکست   شروع به الله اکبر گفتن نمود  بقیه زندانی سیاسی یک صدا شروع به الله اکبر گفتن کردند و سپس مرگ بر استبداد لجظه ای قطع نشد. این فریادها به حدی بلند بود که فکر می کنم تمامی زندان را فرا گرفته بود .
محمد مرزیه و سایر کسانی که آنجا بودند دست پاچه شده بودند و برای چند لحظه ای نمی دانستند که چکار باید بکنند.سپس محمد مرزیه که خیلی غضبناک شده بود دستور داد که چهارپایه را ابتد از آن کسی که فریاد الله اکبر را شروع کرده بود بکشند و به ترتیب همه چهار پایه ها کشیده شد و با تعجب و ناباوری از اعدام من خوداری کردند.
از زمانی که من را به بند بازگردانده اند لحظه ای نگاه های آنها و صدای الله اکبر آنها از گوشم بیرون نمی رود و زندگی من کاملا تغییر کرده است.       
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲۱ آبان۹۲ برابر با ۱۲ نوامبر ۲۰۱۳

www.hrdai.net

Tel.:0031620720193

هیچ نظری موجود نیست: