دیروزدر اخبار رادیو ی جمهوری اسلامی گفته شد که تعدادی از خانواده های مجاهدین که از نظر رژیم فرزندان آنها در شهر اشرف زندانی مجاهدین هستند با مقامات عراقی تماس گرفته و خواسته اند که ترتیب سفر آنها به شهر اشرف برای دیدار از فرزندانشان را فراهم نمایند .
منهم خواستم بگویم که خانواده ما درسال 83 بعد از سقوط دولت قبلی عراق جهت آگاهی و اطلاع از از فرزندانمان که حدود 20سال بود از آنها خبری نداشتیم راهی عراق شدیم تا از کسانی که رژیم امروز برای دیدار آنها امکانات سفر فراهم میکند خبری یرای مادر پیرمان بیاوریم که در آنزمان از بمباران پایگاههای مجاهدین و کشتار آنها توسط نیروهای آمریکائی و انگلیسی که با دلالی جک استراو ( دریک هفته دو بار به تهران برای معامله کثیف کشتار مجاهدین به تهران سفرکرد) رژیم در نشئه بمباران وقتل عام فرزندان ما جشن وپایکوبی میکرد از شادی کشتار آ نها سر از پا نمیشناخت ولی ما نگران سلامت و زنده بودن آنها بودیم در آن سفر پس از زیارت عتبات پرسان پرسان راهی شهر اشرف شدیم که یک دیدار تاریخی وبیاد ماندنی برای ما بود .
بجز ما ، خانواده های دیگری نیز از نقاط مختلف ایران وحتی از کشور های دیگر که فرزندانشان در اشرف بودند آمده بودندتا فرزندانشان را ببینند وپدری با خود مقداری نان و مواد غذائی آورده بود که به فرزندش بدهد چون تبلیغات شبانه روزی رژیم میگفت که مجاهدین اشرف در صحرای بی آب وعلف عراق از گرسنگی ریشه گیاهان را میخورند و در وضعیت رقت باری قرار دارند .مارا در هتل ایران ، شهر اشرف اسکان داده بودند پدری از من پرسید که اینجا چیزی برای خوردن پیدا میشود؟پرسیدم چطور مگر؟ گفت میخواستم هم برای خوردن خودم هم برای خوردن تنها فرزندم که از قبل از انقلاب جهت تحصیل به آمریکا رفته بود ولی حالا در اشرف زندگی میکند و25سال است که ندیده ام میگویند: چیزی برای خوردن ندارند .من دیدم که چه تبلیغات نا جوانمردانه ای برای نگرانی خانواده هاایجاد کرده بودند واین خود انگیزه ای شده بود برای خانواده ها که بروند وفرزندانشان را پیدا کنند و دروغهای شاخدار رژیم عیان شود. در چنین جوی بود که ماهم دیداری از اشرف داشتیم وچند روز مهمان بچه هایمان که حالا کوهمرد و شیرزن شده بودند ،بودیم بقیه داستان جالب تر میشود که بعد از 2 سال سربازان گمنام 5نفر از خانواده مارا جهت بازجوئی به شعبه امنیت دادگاه انقلاب تلفنی فرا خواندند که مادر 85 ساله مان نیز بود وبعداز رفت آمدهای زیاد که حدود یکسال و نیم بطول انجامید تادادگاهی برای ما تشکیل شد شعبه 28 به قضاوت قاضی مقیسه یا بانام مستعار دهه 60 ناصریان که انموقع قاضی دادیار ناظر بر زندان بود و زندانیان دهه 60 با اعمال او خوب آشنا هستند و اغلب یادگاری وخاطره ای از او دارند ،
در هر حال ما محکوم شدیم چون از قبل قرار براین شده بود که ما محکوم شویم و محکوم شدیم در کیفر خواست مطالبی عنوان شده بود که در دوران بازجوئی هیچکدام از ما ،آن اتهامات را قبول نکرده بودیم چون واقعیت نداشت و در کشور ما عملی که در هیچ کجای دنیا جرم نیست وحتی مجلس شورای اسلامی هم آنرا جرم نشناخته ( دیدار از خانواده)وفقط برای اینکه در دادگاه مارا یجرم نا کرده محکوم نمایندعنوان کرده بودند بهر حال دادگاه ما 5+1 نفر که یکنفر هم در سفر با ما همراه شده بود ( شیر محمد رضائی ) چند دقیقه بیشتر طول نکشید بدون داشتن وکیل و بدون اجازه دفاع کردن ، هر اعتراض ما با توهین و تند خوئی قاضی روبرومیگشت ،جرم ناکرده ما این بود که برای دیدار از فرزندان و خانواده به اشرف سفر کرده بودیم وحالا باید تاوان آن سفر را میدادیم .در طول دادگاه قاضی مقیسه خطاب به اصغر بنازاده و شیر محمد رضائی میگفت : شما که در سال 67سال قتل عام زندانیان سیاسی ومجاهدین در زندان بودید چرا زنده مانده اید و اعدام نشده اید؟ که در جواب گفته بودند : که ما یک جانی داشتیم که اختیارش در دست شما بود !! کاری ازدست ما برنمی آمد
در طول مراحل بازجوئی ودادگاه هیچوقت احضاریه کتبی برای ما ارسال نشد همیشه تلفنی احضار میشدیم ویکی از قانونهای نانوشته قانونمداران ، بی قانونی و زیر پا گذاشتن حتی قانون خودشان براحتی آب خوردن است.
بهر حال برای ابلاغ حکم بازهم تلفنی احضار شدیم بی خیر از همه جا یکبار شفاهی تند و سریع حکم برایمان خوانده شد بدون اینکه رو نوشت حکم را بما بدهند وطی آن : خانم شهلا زرین فر 50 ساله یکسال و اصغر بنازاده و حمید بنازاده هرکدام دو سال وآقای شیر محمد رضائی هم 4 سال ودو نفر خانم هم بعلت کهولت سن و مریضی تبرئه ..
طبق صراحت حکم حبس بدل از تبعید بود که مارا هم حبس دادند و هم تبعیدمان کردند به زندان رجائی شهر و حکم ما باستنادماده 186 قانون تعزیرات که ربطی به اتهام واهی ما نداشت بود.
ومارا از همانجا به زندان اوین بردند وحدود یکماه ونیم بعد ، از اوین به زندان رجائی شهر کرج که با دستبند و پا بند بسته شده بودیم ودر سرمای زمستان اسفند 86 پس از ساعتها معطلی که جای زخم پا بند تا هفته ها در ساق پای خانم شهلا زرین فر همراه این عده باقی بود و حتی در زندان پانسمان هم نکردند برده شدیم ویکنفر هم از اوین همراه این عده اضافه شده بود که بعدآ متوجه شدیم آقای صالح کهندل فعال حقوق بشری ومحکوم به 10 سال زاندان توسط قاضی صلواتی شعبه 15 شده بود میباشند.
زندان رجائی شهر همانطور که معروف است مخوف ترین زندان و تبعید گاه زندانیان سیاسی میباشد. زندانیان سیاسی را با وجود قانون طبقه بندی زندانها و تفکیک جرائم در میان زندانیان خطرناک وحتی مریض های دارای امراض مسری نگهداری میکنند وعدم اجرای اصل تفکیک جرائم بعنوان حربه ای در دستگاه امنیتی وقضائی برای اعمال فشار برزندانیان سیاسی رسمیت یافته است
ما 4نفربین 50 تا 60سال سن داریم. در زندان این محکومین عادی را که اغلب غیر عادی و خطرناک هم هستند ازنظر میگذرانم و باایشان صحبت میکنم محصول تبعیض و فقر فرهنگی و فقر مالی قربانی این جامعه و گرداننگان آن هستند و در عوض برای فرزندان ما در این کشور برایشان آنقدر جا را تنگ کردند که برای مبارزه با فقر و بیعدالتیها و بدبختی مردم دیار غربت را برگزیدند ودر سخت ترین شرایط ،جان ومال را در طبق اخلاص گذاشته ودر راه آرمانهای مقدس شان بی امان ونفسگیر شبانه روز مبارزه میکنند این جوانهای معتاد وخلافکارچی از آنها کم دارند ؟! چرا باید در ایران 70 میلیونی بگفته رئیس قوه قضائیش درسال بیش کشور هند بالای یک میلیاردنفری پرونده قضائی تشکیل شود ؟؟!مگر قانون اساسی طبق اصل 126 قوه قضائیه را موظف به پشتیبانی حقوق فردی واجتماعی افراد جامعه ومسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار گسترش عدل و آزادیهای مشروع نکرده؟ آیا قوه قضائیه میتواند ادعا کندکه بوظایف قانونی خود عمل کرده ؟ واسلام و عدالت را توسعه داده؟
عملی را باید قانون جرم بشناسد واعلام کند تا کسی را که مرتکب آن عمل خلاف شد بگوئیم مجرم است . ودیدار از خانواده در هیچ قانونی جرم حساب نشده ودادگاه نمیتواند برای عملی که مجلس شورای اسلامی آنرا جرم ندانسته و معرفی نکرده کسی را مجازات کند واین حکم مخدوش و باطل است.
در زندان بند نسوان وضع بد تر از جاهای دیگر است ،زنان قربانی نظام اجتماعی حاکمیت فعلی از کم سن وسال ها تا زنان پا بسن گذاشته از جرائم مختلف،معتادهن وسارقان و قاتلان و فروشندگان وسوداگران مواد مخدر و جرائم باندی که به 14 فقره انواع مختلف میرس .
تغییر بعضی از قوانین تعدادی از جرم ها دیگر امکان بروز نخواهد داشت .
در اینجا کپی حکم دو نفر از محکومین از 4 نفر را می آورم تا معلوم شود که بجز دیدار خانواده کار دیگری سر نزده است در ضمن در حکم اصغر آمده که در سال 60 به 2سال زندان محکوم شده وآزاد شده ولی نوشته نشده کی آزاد شده است . بجای 2سال 4 سال زندان کشیده وباصطلاح 2 سال هم ملی کشی کرده است .در سال 64 آزاد شده است.
خانواده بنازاده
12 مرداد 1387
لازم به یادآوری است که در حال حاضر تعدادی از خانواده ها که با فرزندانشان دیدار کرده اند و در زندان بسر می برند عبارتند از :خانم زهرا اسدپور کرجی ،فاطمه جوشن،هود یازرلو بدلیل همراهی با مادرشان
زهرا علیقلی که در حال حاضر در حال درمان می باشد و عباس عسگرزاده و همچنین علیه تعداد زیادی از مادران و پدران پیر آنها پرونده سازی شده است.
انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
http://hrdai.blogspot.com
http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. : 0031620720193
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر