نامه خانواده وبلاگ نویس زندانی به کمیسر عالی و گزارشگر ویژه حقوق بشر برای دخالت به منظور آزادی بدون قید و
شرط فرزندشان که جهت ارسال به مسئولین نامبرده فوق و انتشار در رسانه ها در اختیار
« فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است.
متن نامه به قرار زیر می باشد:
جناب کمیسر عالی حقوق بشر،
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد،
فرزندمان کاوه طاهری متولد
اسفند ماه 1360 وبلاگ نویسی است که بیش از 6 ماه بدون تشکیل دادگاه و صدور حکم در
زندان عادل آباد شیرازبلاتکلیف به سر می برد.
در تاریخ 2/مهر ۱۳۹۱ در روز یکشنبه صبح ساعت 8:30 پنچ مامور اداره اطلاعات شیراز وارد مغازه پسرمان کاوه شدند و به
او گفتند از دادگاه آمدهایم، لب تاپ و کیف شخصیت را بردار برویم و بعد برمیگردیم.
او را با پسر عمه 17 سالهاش
که هیچ ربطی به او نداشت به اداره اطلاعات(پلاک 100) در خیابان سپاه شیراز بردند.
در بین راه به آنها چشم بند زدند و گفتند شما را داریم به جهنم میبریم. پسر عمه
بزرگتر و شریک کاوه با مشاهده مغازه بسته، به همهی بیمارستانها و کلانتریها و
اداره آگاهی مراجعه کردند و پاسخی نگرفتند.
حدود ساعت 4 بعد از ظهر
ماموران اطلاعات به خانه مراجعه میکنند و میگویند از دادگاه نامه داریم. همسرم
میگوید من زن تنها هستم و بگذارید زنگ بزنم تا شوهرم بیاید. آنها در را هل داده
و به زور وارد خانه میشوند و سیم تلفن را قطع میکنند و میگویند حکم بازرسی خانه
را داریم. و همسرم هنوز نمیدانست که کاوه را دستگیر کردهاند و نسبت به رفتار آنها
اعتراض میکند. و آنها با مرکزشان تماس میگیرند و گوشی را به همسر من میدهند و
کاوه از آن طرف تلفن به همسرم میگوید مرا دستگیر کردهاند و تلفن قطع میشود.
همسرم را روی صندلی مینشانند و میگویند حق نداری از جایت بلند شوی و بعد همه
اتاقها را می گردند و همه چیز را زیرورو میکنند و به هم میریزند. حتی اتاق
خواب ما را هم به هم ریختند و یک کشوی کمد که قفل بود، قفلش را شکستند و چند عدد
فلش و دفتر یاداشت شعر و تعداد 80 عدد سی دی و دفترچه یادداشتهای کاوه و دفترچههای
تلفن و کیس کامپیوتر و مودم کامپیوتر و یک عدد دستگاه ضبط صوت و کارت خبرنگاری که
پسرمان در مالزی گرفته بود را برداشتند.
شب همان روز به خانواده خواهرم زنگ زدند و گفتند بیایید پسرتان پدرام
رنجبر را ببرید. از فردای آن روز یک پای ما در دادگاه انقلاب واقع در نزدیکی
دروازه قرآن بوده است و یک پایمان پشت دراداره
اطلاعات. معاون دادستان آقای موسوی تبار گفت اتهام پسر شما تبلیغ علیه نظام
و اقدام علیه امنیت کشور است.
هر روز به دادگاه میرفتیم و به نتیجهای نمیرسیدیم به دنبال
مراجعات مکرر ما به دادگاه، آقای موسوی تبار گفت: اگر تا تاریخ 3 آذر به دادگاه
بیایید خودتان را هم بازداشت میکنیم. فرزندمان
از نظر روحی وضعیت خوبی نداشت و ماموران میگفتند که از محیط داخل و بیرون سخنی
گفته نشود و فقط احوالپرسی کنید. پس از 52 روز او را در تاریخ 24/آبان ۱۳۹۱ از
اداره اطلاعات به زندان عادل آباد شیراز منتقل کردند و ساعت 1 بعد از ظهر همان روز
مرا به اداره اطلاعات فرا خواندند و از من تعهد گرفتند که در رابطه با بازداشت
کاوه با هیچ رسانهی داخلی و خارجی تماس نگیرم و گفتند ظرف 2 یا 3 هفته او را آزاد
میکنیم.
کاوه به مدت 1 هفته در بند قرنطینه عادل آباد بود که به شدت سرما
خورده و مریض شد و پتو و لباس گرم نداشت و از طرف چند نفر از هم بندیهایش تهدید
به تجاوز شده بود. و ما پتو و لباس گرم برایش بردیم و مسئولین زندان پتو و لباس
گرم را از ما تحویل نگرفتند و ما تلفنی با یکی از مسئولین زندان تماس گرفتیم و
گفتیم پسر ما زندانی سیاسی است و به شدت بیمار است. او در جواب با لحنی خشن گفت ما
در کشور زندانی سیاسی نداریم. او به رهبر توهین کرده و کسی که خربزه میخورد پای
لرزش هم باید بشینه. و گفتندپول به حسابش بریزید تا در خود زندان پتو بخرد.
پس از یک هفته به بند 11
منتقل شد. او را در یک اتاق 30 متری با 28 نفر و روی موکت بین اراذل و اوباش و
قاتلها انداخته بودند.در زندان عادل آباد طی ملاقات کوتاهی که از طریق کابین تلفن انجام گرفت کاوه
گفت مرا از اینجا نجات بدهید. چهارشنبه 15آذرر1391 کاوه را مجددا از بند 11 عادل
آباد به اداره اطلاعات(پلاک 100) میبرند و تحت فشار و تهدید و توهین و شکنجههای
روحی و روانی پس از 4 روز او را وادار به اعتراف بر علیه خود و از او فیلم برداری
میکنند. در تاریخ 21 آذر ۱۳۹۱ او را دوباره پس از اعترافات اجباری به زندان عادل
آباد منتقل میکنند.
2 ماه تمام نامه نوشتیم و میرفتیم
و میآمدیم تا عینک طبی او را برایش ببریم و جوابی نمیگرفتیم و دو عدد کتاب آموزش
زبان انگلیسی که کاوه درخواست کرده بود نیز اجازه ندادند به دستش برسد.
کیفیت غذای زندان به شدت نا مناسب است به طوری که زندانیان مجبورند غذای خود را از فروشگاه زندان
تهیه کنند. ما باید ماهی 200 تا 300 هزار تومان به حساب وی بریزیم تا او بتواند از
فروشگاه زندان کمی مواد غذایی تهیه کند.
ملاقات با رئیس زندان فقط سه شنبهها بود که در این چند ماه فقط یک بار موفق به دیدار ایشان شدیم. و در این مدت 6 ماه هنوز ملاقات حضوری به من با پسرم ندادند. در روز 12 بهمن 1391 چون مسئولین به هیچ کدام از تعهدات خود در رابطه با آزادی پسرم و پرونده او عمل نکردند مجبور به مصاحبه با رسانه ها شدم تا بتوانم ظلمی که بر ما رفته را افشا کنم.
ملاقات با رئیس زندان فقط سه شنبهها بود که در این چند ماه فقط یک بار موفق به دیدار ایشان شدیم. و در این مدت 6 ماه هنوز ملاقات حضوری به من با پسرم ندادند. در روز 12 بهمن 1391 چون مسئولین به هیچ کدام از تعهدات خود در رابطه با آزادی پسرم و پرونده او عمل نکردند مجبور به مصاحبه با رسانه ها شدم تا بتوانم ظلمی که بر ما رفته را افشا کنم.
16 بهمن 1391 کاوه را از بند
11 عادل آباد به بند سبز منتقل کردند. در تاریخ 19 بهمن 1391 از اداره اطلاعات زنگ
زدند و مرا احضار کردند و گفتند چرا با رسانههای بیگانه مصاحبه کردی؟ و پرونده
پسرت را سنگین تر کردهای و به خاطر مصاحبه با رسانه ضد انقلاب 6 ماه زندانی داری.
من گفتم شما به تعهدات خودتان در رابطه با آزادی فرزندم عمل نکردید. گفتند ما
تعهدی نسبت به کسی نداریم و پس از 2 ساعت به من گفتند اگر میخواهی پسرت آزاد شود
یک نامه به دادستان بنویس و تقاضا کن فرزندت را به قید وثیقه آزاد کنند. نامه را
نوشتم و باز هم از آزادی خبری نشد و باز هم مثل همیشه دروغ گفتند.
و اکنون بیش از 6 ماه است که
فرزندمان بلاتکلیف در بازداشت به سر میبرد. لازم به ذکر است در تاریخ 12آذر ۱۳۹۱ به آقای محمود طراوت روی
که وکالت پروندههای سیاسی را تقبل میکند مراجعه کردیم و وکالت پسرم را به عهده
گرفت. اما هنوز موفق به مطالعه پرونده و دیدار پسرمان نشده است. از وسایلی که از
خانه و مغازه کاوه بردهاند تنها دفاتر تلفن و کیس کامپیوتر را به ما تحویل دادند
که هارد کامپیوتر را هم از روی آن برداشتهاند و علیرغم مراجعات مکرر ما هنوز موفق
به دریافت وسایلمان نشدیم.
در ضمن در زمان بازداشت در اداره اطلاعات در حالی که چشمان او بسته
بوده او را با مشت و لگد می زدند و به او و اعضای خانواده فحاشی می کرده اند. لازم به ذکر
است که از هیچ شکنجه روحی در مورد پسرم کوتاهی نکرده اند به عنوان مثال به دروغ به
او گفته بودند که ما خواهرت را از مالزی به اینجا آورده ایم و الان در دست ماست.
فرزند من یک وبلاگ نویس مستقل است و براساس اعلامیه حقوق بشر گناهی مرتکب نشده بنابراین تقاضای
آزادی فوری و بدون قید و شرط پسرم را دارم تا بیش از این مورد ظلم و جفا قرار
نگیرد.
خانواده طاهری
10 فروردین 1392
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
info@hrdai.net
www.hrdai.net
Tel.:0031620720193
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر