۱۳۹۹ دی ۱۶, سه‌شنبه

صدای زندانی سیاسی حسن دهواری که روز شنبه اعدام شد

 متن پیاده شده فایل صوتی  زندانی سیاسی حسن دهواری و افشای شکنجه های قرون وسطایی :

اینجانب حسن دهواری فرزند عبدالله متاهل و سرپرست خانواده و دارای ۵ فرزند هستم. و در تاریخ ۱۶-۱۱-۹۳ در منطقه هفت گیج که برای پیداکردن  خانه اجاره ای برای مستقل بودن خودم و زن و فرزندم و الیاس قلندرزهی رفته بودم از طرف مامورین اطلاعات دستگیر به اتهام همکاری با گروههای مخالف رژیم ایران. و ۱ ساعت بعد از دستگیری ما را مامورین  وزارات اطلاعات  بردند طرف خانه ای که برادرم و پسر عمویم و دایی های الیاس قلندرزهی که فعال سیاسی هستند به خاطر  آنها را تحت فشار بزارندشون ما را دستگیر کردند.

وقتیکه آنها در محاصره بودند با زن و بچه هاشون به جز مردها ۳ زن و ۷ بچه که داخل خانه بودند مامورین جلوی چشم های من خانه ای  که آنها داخل  بودند را بمب باران با بمب و آرپیچی و تیربار و نارنجک زدند بدون هیچ اعتنایی که زن و بچه داخل خانه هست و گفتند که زن و بچه هایشان هم مثل اون ها هستند برای ما فرقی نداردکه چه کسی کشته می شود .

روز بعد من و زن و بچه هایم را و الیاس قلندرزهی و زن و بچه های آنها را بمب زدنشونو مردهایشان فرار و زن و بچه ها دستگیر شده بودند را به اداره اطلاعات زاهدان منتقل کردند. در اطلاعات که بودیم تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی از قبیل اقدام  به تجاوز جنسی ، بستن به تخت  و شکنجه شدید با انواع و اقسام ابزار الات ، شلاق، سیم کابل و بستن کلاه اهنی به سر و وارد کردن شوک برقی به سر ما و اقدام به کشیدن ناخن های دست و پا و روشن کردن دریل و تهدید کردن دریل کردن دست و پا و آوردن ناموس مان من جلوی چشممان با دوربین فیلمبرداری که اگر قبول نکنیم به آنها تجاوزو فیلمبرداری  کنند.

من مجبور به اعترافهای دیکته شده از طرف مامورین اطلاعات که جلوتر آماده کرده بودند شدیم. تا اینکه بعد از ۶۰ روز برای اولین بار تماس تلفنی  دادند  به ما که فقط خبر زنده بودنتون را به خانواده خود بدهیم متوجه شدم که زن و بچه ام را آزاد کرده اند .

در اطلاعات که به مدت ۹۱ روز در انفرادی در شرایط سخت روحی و ۳ ماه و ۱۰ روز در عمومی و ۲۱ روز دوباره در انفرادی بودیم . و در مدت ۷ ماهی که در اطلاعات بودیم ۲ بار جلوی دوربین بردند.

۱ بار  همان  موقعی که اول که  خانواده یمان  گروگان بودند ، یک بار دیگر  از خانواده خواسته بودند که برای ملاقات بیایند . وقتی می خواستند من را به ملاقات ببرند به ما گفتند اگر  اتهامها را جلوی خانواده هایتان قبول نکنید دوباره آنها را دستگیر می کنیم و می آوریم پیش شما  در سلولها نگه می داریم و شکنجه می کنیم. ما دوباره مجبور به اعتراف های دیکته ای که قبلا برای ما خوانده بودند شدیم که اصلا از نحوه  و صورت گرفتنشان خبر نداشتیم .

بعد از ۷ ماه ما را انتقال دادن به زندان مرکزی زاهدان و در مدت ۱ سال و ۴ ماه که در زندان بودیم ۲ بار ما را به بازپرسی شعبه ۶ امنیتی دادگاه انقلاب پیش قاضی  شاه محمدی بردند. در طی این ۲ جلسه از ما فقط چند سوال کردند هر دو دفعه ما گفتیم که ما بی گناهیم و در چنین حالتی که در بالا توضیح دادم اتهامها را به صورت اجباری قبول کردیم و اقای شاه محمدی دوباره مثل مامورین اطلاعات همه اتهامها را از طرف خود نوشته قبولشان دارند در حالیکه ما قبول نکرده بودیم.

بعد در تاریخ ۱۳\۹\۹۵ ما را به دادگاه آخر پیش قاضی  محمد مرزیه دادگاه  عمومی کیفری  شعبه ۲ بردند  و در دادگاه پیش قاضی  مرزیه من و همراهم  همه  اتهام ها را قبول نکردیم و گفتیم که ما به اجبار و زیر شکنجه های شدید  جسمی و روحی قبول کردیم اما قاضی اعتنایی به حرفهای ما  نکرد هیچ ! حتی وقتی که ما گفتیم در وزارت اطلاعات اینطوری با ما رفتار کردند . خندید و گفت حقتونه و قاضی مرزیه با زبان خود جلوی ما اعتراف کرد که من از محل دستگیری شما خبر داردم و کاملان مطمئن هستم که شما بیگناهید. ولی تا زمانیکه برادر و پسر عمویت و داییهای الیاس که فعال سیاسی هستند خودشان را تحویل ندهند. شما گروگان ما هستید و اگر خودشان را تحویل ندهند  شما را اعدام می کنیم بجای آنها . حالا ما  را به خاطر اینکه .برادرو دائیهای  الیاس قلندر زهی و پسر عمویم که فعای سیاسی هستند و از کشور فراری هستند، گروگان گرفتند که به آنها فشار وارد شود و خودشان را تحویل دولت بدهند        

ما از شما تقاضای کمک داریم .فعلا طبق گفته خودشان حکم اعدام به ما ابلاغ شده و ما اعتراض زده ایم اگر مورد قبول باشد. مثل  اتهاماتمان که قبولشان نداشتیم اما اعتنایی به حرف ما نکردند . حالا این پرونده ما را ارجاع داده اند به دیوان عالی کشور تا رای خویش را ... بکنند .

 لذا ما از شما مقامات عالی رتبه سازمان ملل و حقوق بشر تقاضای رسیدگی به پرونده ساختگی که برای ما ۲ نفر ساخته اند را داریم برای گرفتن حق ما و حق  خانواده مان که واقعا ضایع و پایمال شد.

 امیدوارم هر چه زودتر اقدامات لازم را مبذول فرمایید.

زندانی حسن دهواری

زندان مرکزی زاهدان


هیچ نظری موجود نیست: