دست نوشته ای
از زندانی سیاسی سعید ماسوری زندانی در زندان گوهردشت کرج در مورد موج جدید سرکوب
علیه زنان ایرانی که نسبت به حجاب اجباری دست به اعتراض می زنند . این دست نوشته
جهت انتشار و اطلاع عموم در اختیار«فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده
شده است . متن دست نوشته به قرار زیر است :
مدتی است که حتی در زندان هم از
دخترانی میشنویم که به دختران انقلاب مشهور شده اند . همین را دستمایه مطلبی قرار داه ام که در زیر میاید:
برای فهم هر پدیده باید اصلی
ترین ویژگی آن پدیده، یعنی نقطه اتکای درونیش و آنچه که در آن پدیده را از بقیه
متمایز می کند ، را شناخت . اگر چه چندان برجسته نشده باشد . آسیب شناسان اجتماعی
( عمدتاحکومتی ) ترجیح می دهند این اقدامات دختران انقلاب را به حساب کمبودها، نا
امیدی ها و ناهنجاری های معمول شخصیتی
بگذارند و طبعا آنچه زیر سئوال می رود شرایط و خصلت های شخصیتی فرد است ( ناکامی،
سرخوردگی، یاس ، جلب توجه و...)و یا بعضا متاثر از فضای مجازی و فرهنگ غربی (
فسادپذیری، اغفال، تحریک ازبیرون و ...) ارزیابی می کنند. در حالیکه دختران و
جوانان ما نه دچار ناهنجاری هستند و نه صفت های بی بند و بار، فاسد و منحرف و ...
برازنده ی جوانان و دختران ایرانی است...!!! پس مشکل کجاست؟؟...آیا اصلا مشکلی
وجود دارد ؟؟؟ ( در میان جوانان و دختران ایرانی ) ... !!! شاید موضوع را اینگونه بتوان توضیح داد که چون نگرش حکومتی به مقوله ی انسان ، نگراشی مطلقا غیر
ارگانیک است یعنی زن و مرد به عنوان یک کل واحد تلقی نمی شوند ( که البته این
ویژگی تمام سیستم های مردسالار و دیکتاتوری است ) ولی وجه تمایز بارز این سیستم از
دیگر نظام های مرد سالار ، عداوت و زن ستیزی
ویژه آن است و این خود ریشه در
اندیشه ای دارد که انسان را جدای از عنصر جنسیت
قابل فهم نمی داند، فلذا این « تمایز جنسیتی » که بدوا تنها نوعی ارزش
گذاری در سپهر اندیشه است در مشارکت سیاسی و تقسیم کار اجتماعی، یعنی در حوزه
سیاسی و اجتماعی به یک بی عدالتی و تبعیض مفرد راه میبرد. در چنین سیستمی زن و مرد
دو مقوله ی متفاوت در دو دنیای کاملا متضاد ارزش یابی می شوند که زن به طور خاص آن
وجه ناپسند ، آلوده و منفی انسان و جامعه تلقی می شود که منشاء همه فسادها و
تباعی هاست که اگر تهدید و کنترل نشود ،
همه چیز را بر باد خواهد داد... ولی در دنیای امروزین که صراحتی این چنینی پسندیده
و مقبول نیست عباراتی دیگر برای همین
معنای محدودیت و کنترل به کار می برند، همان ها که پیوسته می شنویم : وظیفه زن
مدیریت منزل است، اصلی ترین وظیفه زن خانه داری و شوهرداری است و یا به شکل
پذیرفتنی تر: زنان پرورش دهندگان آینده سازان جامعه هستند ... و خلاصه بهشت زیر
پای « ماداران» است (البته نه زنان !!!) که تاکیدی غیر مستقیم بر همان وظیفه
فرزندپروری است ...
با این اندیشه زن به صرف زن بودن موجودی درجه دوم است و عمدتا هم کار
ویژه ای جز تولید فساد ندارد و لذا در هر فساد ، تباهی و خرابکاری « همیشه پای یک
زن در میان است» و معلوم نیست با چنین اندیشه مشعشی برای « زنی » که وظیفه اصلیش در کنج خانه است و نه در « خیابان
انقلاب» و در بیرون از خانه هم منشا بالقوه هر فسادی است، تحصیل و به خصوص تحصیلات
عالیه به چه کار می آید ؟؟؟ آن که در اندیشه متحجران توان اداره خود را هم ندارد،
مهجور و صغیر تلقی می شود و نیازمند کنترل و قیومیت مستمر است و بر جسم و جان و
حتی پوشش خود هم اختیاری ندارد .
و دل سوختگان مثل خانم ابتکار
باید حتی پارک های جداگانه بر ایشان درست کنند( تا مفسده ای تولید نشود..) چگونه
توان پذیرش مسئولیت اجتماعی – سیاسی دارند؟
مدیریت کلان سیاسی و حقوقی و ... که جای خود دارد ..!!! و جز به « رجال
سیاسی » تعلق نمی گیرد...!!!
در چنین توزیعی از قدرت، سهم اصلی برای مردان است
و«زنان» بالاتر از مقام مادری جایی ندارد و مبارزه زنان هم تنها می تواند برای
نجات خانواده و پرورش «مردان بزرگ» باشد!!! و هر جا هم که خارج از این حوزه دست به
تلاش و مبارزه ای بزنند، بلافاصله غیرت توده های مردم را علیه آنان بر می انگیزند
و تحریک می کنند...!!!
روزگاری میرزاحسن رشدیه ، اولین مدرسه را
بنیانگذاری کرد، مدرسه رفتن دختران البته
فعلی قبیح بود ... ولی در همان شرایط هم تعدادی از دختران مخفیانه به مدرسه رفتند
( با موهای تراشیده در هیات پسران ،درست مثل الان که مجبور می شوند با لباس مبدل
به استادیوم های ورزشی بروند). دختران در آن روزگار اولیه ترین حق و حقوق انسانی
خود ( حق تحصیل )را دنبال می کردند ولی اعاده آن حق اولیه ، پایه های نظام کهنه و
ارتجاعی حاکم را به لرزه در می آورد چون از نظر کهنه پرستان آن زمان » دختری که
باسواد شود دیگر تمکین نمی کند » ...!!! ولی راه برای دختران دیگر هم گشوده می شد.
و اکنون ... دختری که حتی ... !!! حتی پوشش خودش را خودش انتخاب کند. دیگر نقش قیم
و آقا بالاسر چیست و یا ولی امر .... دیگر کجا اعمال امر کند ؟؟؟ و این همان نقطه
بحران و خطر است...!!!و تبدیل امر خصوصی-ـ اجتماعی به امر سیاسی و بعد امنیتی ...
که باید جلوی آن را گرفت و بگیر و ببند و ضرب و شتم دختران و این همه تهدید و
ارعاب به همین دلیل است...!!!
نکته شایان توجه در این زمینه
آنجایی است که گر چه همه اذعان دارند که « انتخاب پوشش زنان » تبدیل به یک معضل و
بحران شده است ولی این بحران را ترجیح می دهند که لاینحل باقی بماند چرا که«
اجباردر نوع پوشش پوشش » وسیله و
ابزاری برای کنترل و سرکوب زنان به عنوان نیمی
از جامعه و متعاقب آن نیمه دیگر است و لذا لاینحل نگه داشتن آن ضروری و به خاطر کار ویژه ی آن « سلطه
اجتماعی » و بالمال قدرت سیاسی است و برخلاف ادعاها و طرهات آقایان هیچ مبنای دینی
و شرعی ، نداشته و ندارد
سعید ماسوری
زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج
اسفند ۱۳۹۶
telegram me/hrdai
Tel.:0031620720193
طبق قوانين كپي رايت
استفاده از گزارشات فعالين حقوق بشر و دمكراسى در ايران در صورت ذکر منبع بلامانع
می باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر