دست نوشته تحلیلی زندانی سیاسی ارژنگ داودی از انتصابات جدید رژیم ولی فقیه
که برای فریب و فرار از پاسخگویی به مردم ایران و جامعه بین رالمللی و وقت خریدن
برای رژیمش و ادامه دادن به شکنجه ، اعدام و موارد متعدد دیگر جهت قرار گرفتن در
افکار عمومی و انتشار در رسانه ها در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
» قرار داده شده است
متن دست نوشته تحلیلی انتصابات ریاست جمهوری به قرار زیر می باشد:
چه استجابت غمباری
چه سنجش بیهوده ای
هنگام که هر رأی داده و ناداده نفرین ات می کند
در سراسر سیاه زار میهن مغلوب
ازایرا که با مردم به دست آویز باز سخن به نیرنگ می
رانی
ازیرا که زبان پرصلابت رهایی را درو می داری
بایاد خدا
با درود به تمامی جان نثاران راه آزادی بشر
با سلام به تمامی انسانهای آزادیخواه ، دموکرات منش
و نیک اندیش
و تجدید
پیمان با تمامی جمهوریخواهان دموکرات و سکولار جهان
خواب شیرین یک فرصت خیالی که بلاجرم خوش تعبیر نمی
شود،
هر چند ابواب جمعی دستگاه مستغل فقیه همگی از سرو
ته یک کرباس اند اما این بار در مراسم نمایشی ـ فرمایشی رژیم موسوم به انتخابات
ریاست جمهوری ؟! مار سوگلی شیخ علی بی دست و پا تر از آن بود که به ضرب سپاه ، زور
بسیج و تزویر وزارت مخوف اطلاعات بتواند از کیسه رمالی فقیه بیرون بجهد. لذا مهره
ای بالا پرید که شاید چندان مطیع عوامل ملوکانه نبود. این مهره با وجودیکه از نظر
سنی قریب به یک دهه از شیخ علی کوچک تر است اما در اوان انقلاب به آن اندازه خیز
برداشت تا به عنوان نماینده مردم ؟! هم ردیف او در مجلس اول گردید و در این راه
حتی حاضر شد نام خانوادگی خود را که اصالت ایرانی داشت از فریدون به حسن تغییر
دهد.
شیخ حسن روحانی بر خلاف میر حسین ، خاتمی و احمدی
نژاد که قبل از ۵۷ هیچ مناسبتی با مبارزات اجتماعی و کارزارهای انقلابی نداشتند در
سال پایانی منتهی به انقلاب حضوری هر چند کم رنگ از خود نشان داده بود . مهمتر
اینکه دست پرورده شیخ اکبر و از اعضاءبرجسته اولین گروه موج سوارانی است که انقلاب
۵۷ را ربودند. لذا چم های گردنه زنی و خم های گردنه داری را آنقدر بلد هست تا
بتواند در شعبده انتخاباتی اخیر که تنها یک دنگ آن از سیطره مطلق گردانندگان اصلی
خارج بود ، بازیگر نقش اول شود.
شکست شیخ علی که بادمجانهای دور قاب چین او را ولی
امر مسلمین جهان و حومه ؟! تبلیغ می کنند نه خردادماه امسال و نه خردادماه ۷۶ بل
از روزی رقم خورد که غفلت مندانه این فکر ناصواب به ذهن مشوش او خطور کرد که می
تواند به هم پالگی هایش پشت پا زند و یک گدازاده تر از خود را عنوان ریاست جمهوری مافیای فقیه برکشد ولی نمی
دانست بنا بر همان اصل منحوس که خود و سایر یاران شیخ اکبر به کمک ارازل و اوباش
به عناوین مردم فریبانه چون «مستضعفان » بر علیه انقلابیون راستین و مبارزان
حقیقی گستاخانه شوریدند ،و...از غرور
نابجای عنترک جمهورش دایی محمود احمدی نژاد و گشتاپوی گروه تازه از گرد راه رسیده
تری گرفتارمی شود که خود را در غنایم انقلاب مسروقه شریک تمام عیار می داند.
همان ارزل ندید پدیدی که خودطلبانه از تمام راندهای تحصیلی ، اقتصادی
، سیاسی و .....همزمان و توأمان سوءاستفاده های فجیع کرده بودند و همچون اسلافشان
شیره ملک و ملت را بی رحمانه کشیدند، هست و نیست مردم را یا به غارت بردند یا به
بیگانگان بخشیدند .
همان اوباشی که پس از ۳۴ سال هنوز هم شایستگی های
ضروری برای احراز اولین پست اعطایی خود را ندارند چه رسد به پست های اعطایی فعلی؟!
همان بیگانه پرستانی همانند شیخ علی که قبل از
انقلاب به لحاظ تنگدستی مفرط ، اموالی نداشتند که بتوانند اهل حساب و کتاب بشوند ،
بنابراین بعد از انقلاب که بر خان یغمای
ثروت ملی ایرانیان جا خوش کردند ، حریصانه آش را با جاش بالا کشیدند ، عقب ماندگی
های پیشین را ندانم کارانه عمیق تر کردند ، خیانت کارانه مردم را به روزگاری بس
سیاه تر کشاندند ، بی آنکه دغدغه پاسخگویی و حساب پس دادن داشته باشند.
اگر شیخ علی که خود خواهی ها و خود برتربینی هایش
از مرحله مگالومانیا هم فراتر جهیده با گذشته حقیر خود کاملا بیگانه نمی شد، فلاکت
رقت بار خانواده اش در دوران پیش از انقلاب
به یاد می آورد و به ناسپاسی های ناشی از جلال و جبروت بادآورده بعد از
انقلابشان گوشه چشمی می انداخت.
اگر شیخ علی تنها بر اساس تجارب شخصی به روانشناسی
فقر توجهی می کرد یا لااقل ضرب المثل معروف :« یا رب مباد که گدا معتبر شود » را
مد نظر قرار می داد ،
هرگز این ریسک احمقانه را مرتکب نمی شد که به
گدازاده تری چون احمدی نژاد با آن سوابق فلاکت بار خانوادگی اعتماد کند و به کسی
که به مراتب چندان از خود شیخ علی بیمارتر و متوهم تر است که در انزار جهانیان سر
ناقابل خود را در هاله ای از نور ببیند؟! چنین پروبال نمی داد تا به خیالی خام نه
به عنوان « تدارکات چی » بل به عنوان « مرید حلقه به گوش » در التزام رکاب او
باشد.
راستی را اگر خود شیخ علی ۲۵ سال پیش از آن توهم
زده برای خود رسالتی جهانی قایل نشده بود و مگر غرور بیجای ناشی از فقر مفرط
خانوادگی به او اجازه داد که در
التزام رکاب شیخ اکبر باقی بماند
که هم مرشد و هم ولی نعمت او در پیش و پس از انقلاب ۵۷ بوده است .حقا که عقده های
ناگشوده گدازادگان جز مصیبت به بار نمی آورد .
هم میهنان،
نسل سوخته انقلاب ناباورانه شاهد این فاجعه بود که
چگونه عده ای قلیل بدون کمترین شایستگی ذاتی و کفایت اکتسابی تنها به یاری اوباش و
ارازل انقلابی نما به برکت پول و سلاح غارت شده از انوان مردمی که به آنان اعتماد
کرده بودند ، بیخ گلوی مبارزان اجتماعی و انقلابیون اصیل را محکم بستند و با چشمان
از حدقه درآمده دید که چگونه شیخ علی با عربده کشی های هرج و مرج طلبانه ، با دوز
و دغل و صدالبته با دست بوسی و هزار البته به کمک شیخ اکبر به بالاترین مقام رژیم
مرتجع فقیه غاصبانه چنگ انداخت.
بدین گونه بود که نیل بی رابطه امثال میرحسین ،
خاتمی و ... سرمشقی شد برای قالتاقهایی چون گانگسترهای گروگان گیر، سرداران کیلویی،
احمدی نژادها، کردان ها و ... تا به دستاویز شانتاژ ، هیاهو، دروغ و مجموعه ای از
انواع رذالت های نابکارانه دیگر برای موج سواریهای بلندپروازانه و بالاپریدنهای بی
شرمانه خیز بردارد تا یک شبه راه صدساله را بپیمایند و همچون آنها نابرده رنج صاحب
گنج بیشمار گردند .
که دریغ احمدی نژاد که قرار بود ملیجکی دست آموز و
برده ای حلقه به گوش باشد چنان موی دماغ شیخ علی شد که در خواب هم تصورش را نمی
کرد و به ویژه در اواخر دوره تصدی ۸ ساله خود بارها اتوریته پوشالی او را به سخره
گرفت ، هیبت تصنعی اش را در هم شکست ، ابهت غیرذاتی و ناشی از تبلیغات مسلفانه اش
را رسوای عالم کرد و نهایتا در مضحکه انتخابات نمای امسال شکست مفتضحانه ای در حد
ناک اوت شدن را در او و در سرداران قاچاقچی تحمیل نمود. اما دریغا شیخ علی را رو
که رو نیست سنگ پاست و با وقاحت تمام می کوشد سکته سوم خود را حماسه سیاسی جا بزند
.حقا که قدرت غاصبانه نه عزت دهنده که بس خارزهر.
هم میهنان،
همه می دانیم خون آشام اول که ادعا کرد :« اگر این
جنگ هم ۲۰ سال طول بکشد ما ایستاده ایم » پس از گذشت ۸ سال و تحمیل هزینه های
هنگفت مادی و معنوی لااقل آنقدر شهامت داشت که جام زهر را سر بکشد، آنقدر غیرت
داشت که دق کند به اغما برود وکوتاه مدتی بعد بمیرد. با این همه شیخ علی که خلف
ناخلف تری است کودن تر از آن می نماید که از سرنوشت شوم او درس گرفته باشد زیرا
هنوز نیاموخته که قلمرو سیاست عرصه ممکنات است نه ایده آلهای دست نیافتنی ، چه رسد
به اینکه صحنه دل بخواهی های دخترکانه و لج بازیهای کودکانه باشد .
از همین رو شیخ علی در ۲۴ سال گذشته دو پایش را در
یک کفش کرده ، بوالهوسانه و لجوجانه می گوید که مرغ فقیه فقط یک پای لنگ دارد و
این بار با به زمین بازی راه دادن شیخ حسن می خواست اقتدار از دست رفته را بازسازی
کند و به زعم باطل خود با یک تیر دو نشان زند یعنی از یکسو به اصطلاح فتنه گران ۸۸
را منکوب کند و از سوی دیگر مار سوگلی خود که دم از اقتصاد مقاومتی ، صدور انقلاب
و اراجیف ...زهر آلودی از این دست.... را
از کیسه رمالی خویش بیرون می آورد. اما علیرغم تمام برنامه ریزی های موذیانه
نهایتا مجبور شد میدان را مفتضحانه به شیخ اکبر واگذار کند تا قهقهه مستانه سر دهد
و به ریش بی ریشه او بخندد .
اما اینکه چرا شیخ علی برآمدن شیخ حسن را بسیار
غافلگیرکننده می یابد به این دلیل است که او هم ملایی قدرت پرست ، آشنا به زیر و
بم ادبیات حوزه و سرشت حوزویان می باشد و چون از ابتدا در کنار شیخ اکبر در زمره
یاران تراز اول باند انقلاب ربا بوده ، نسبت به تمام جنایات باند حاکم نه تنها
آگاهی داشته بلکه خود نیز به نوعی غیرقابل انکار شریک لاینفک می باشد . بنابراین
از هم اکنون او به کام شیخ اکبر در گلوی شیخ علی گیر کرده است .
با این همه دیری نمی پاید و این حقیقت نیز مثل
آفتاب نیمروز روشن می شود برای همه آنان که به صندوقهای جادو جمبل شیخ پناه می
برند و به کارگزاران دغل باز آن دل می بندند
آری ، دیری نمی گذرد که گند شیخ حسن نیز دنیا را به
تهوع وامی دارد زیرا از کوزه همان برون تراود که در اوست . در کیسه رمالی فقیه همه
بدون حتی یک مورد استثنا معجون های دون پرستی ، دون شیخیت و بی کفایت از قماش
احمدی نژاد هستند با شدت یا حدتی کمتر یا حتی بیشتر ؟!
هم میهنان،
با این اوصاف بهتر است هیجان زده نشویم و خود را به
معرکه چشم و هم چشمی های باندهای بعضا متضاد مافیای فقیه وارد نکنیم و یادمان
بماند که شیخ حسن هم جزو معدود کاندیداهایی بود در میان سه ...نفره ثبت نام
کنندگان و سرسپردگان رژیم که از فیلتر چرک اندود شورای نگهبان به راحتی و بدون
دغدغه بیرون آمد .
اینک هم کارناوال شادیهای تصنعی و سازماندهی شده ،
بخش پایانی از خیمه شب بازیهای شعبده انتخاباتی مجموعه باند سیاه حاکم بر میهن
اهوارایی است .بگذاریم اصلاح طلبان ذوق زده شوند چنان که گویی شیخ حسن از آغاز
خلقت بشر از اعضای پرو پا قرص جناح اصلاح
طلبان درون حکومتی بوده است . آخر این طفلکی ها علیرغم خوش رقصی های چاکر مآبانه و
خوش خدمتی های نوکر مآبانه هنوز هم به بازی گرفته نمی شوند و لذا بدین وسیله می
خواهند مرهمی بر زخم های چهارساله ، بی اعتنایی های ۸ ساله و بی اعتباریهای ۱۶
ساله خود بمالند تا مبادا از غصه دق کنند و سکته بزنند .
هم میهنان،
مشکلات کشور ریشه در قانون اساسی رژیم مطلقه فقیه
مرتجع و آن دسته از مواردی دارد که بر پایه آن نوشته یا بازنگری شد و از آنجا که
کمینه ظرفیتی برای ترویج دموکراسی ندارد ، دموکرات ترین افراد را نیز به طرزی علاج
ناپذیر به ویروس مهلک استبداد و دیکتاتوری آلوده می کند .بنابراین مطمئن باشید که
از دوران شیخ حسن هم آبی گرم نمی شود جز برای یاران شارلاتان استبداد و مجیزگویان
دربار سلطنت مآب فقیه مرتجع، مگر آنکه سیر تلاشهای مزبوحانه برای به گوشه راندن و
ناکار کردن شیخ علی و پاسداران قاچاقچی اش با حضور قاهرانه مردم از کنترل خارج شده
به برگزاری رفراندوم تعیین نوع نظام آینده کشور منتهی شود .
هم میهنان ،
امسال برای اولین بار پس از رفراندوم کذایی ۵۸
ملتمسانه از مخالفان رژیم هم دعوت شد تا به خاطر مقابله با مخاطراتی که مجموعه
حاکمیت با ندانم کاریهای خود کشور را با آن مواجه کرده است به پای صندوق های رأی
بروند و هر چند که انتخابات شهر و روستا هم مزید بر علت های دیگر گردید اما با
پذیرش این فرض محال که میزان آرای اعلام شده صحت داشته باشد ، این حقیقت عیان می
شود که سرجمع آرای باطله و آرای ناداده بیش از یک سوم رأی دهندگان و بالغ بر ۱۷
میلیون بوده است .
بگذریم از میلیون نوجوان رأی ..و یا آرای واداده ای
که از سر ترس ، اجبار، شوخی، تفریح و تفنن رأی می دهند یا کسانی که بر خلاف
تبلیغات دروغین رژیم بدون داشتن کمترین تعلق خاطری به طرزی دست پاچه صرفا به دلیل
وحشت از بدتر شدن اوضاع به تغییرات خیالی تحت شرایط موجود دلخوش کرده اند و یا
ساده اندیشانی که هنوز به نسل دوم سرگردنه داران فقیه تحت عنوان « اصلاح طلب » دل
بسته اند.
اما آنچه مسلم بود و به اعتراف صریح رژیم نیز اثبات
گردید اینک کلیت دم و دستگاه پرطمطراق حکومت فقیه در خوشبینانه ترین شرایط کمتر از
۸ درصد پایگاه مردمی دارد .
یادآور می شود در شهر و روستای کشور به لحاظ
رقابتهای قبایلی و عشیرتی قریب به ۱۰۰ درصد مردم در انتخابات شرکت می جویند و با
توجه به اعلام مشارکت ۷۲ درصدی در سراسر کشور به راحتی معلوم می گردد که در پایتخت
و مراکز استانهای بزرگ کشور میزان مشارکت نمی تواند بیش از ۲۵ درصد بوده باشد و
لذا اعلام مشارکت ۳۸ درصدی مردم در پایتخت دروغ محض می باشد.
در پایان یک نصیحت ساده به شیخ علی که متوهمانه در
خواب و خیال خود را در کسوت قادر متعال خدایگان خدامنه ای می بیند :
و زان پیش
بس کن که گویند بس
در خردادماه سال ۷۶ مردم به ستوه آمده از ستمکاریها
با صدای رسا فریاد برآوردند که بس کن .
می گویند آب در یکجا که بایستد شروع به گندیدن می
کند . آب که سمبل پاکیزگی است و مظهر روشنایی است چنین عاقبتی می یابد وای به حال
امثال تو که چون از ابتدا با لاشخوری بیش شروع کردی بلاجرم خیلی زود به لاشه های
متعفن استبداد تبدیل شدی و اینک مدتهاست که چیزی بیش از فسیل های سیاست پیشه ای
نیستی.
امید آنکه یک بار برای یک روز یا فقط برای چند ساعت
مواد مخدر مصرف نکنی .باشد که پس از ۳۵ سال برای مدت کوتاهی عقل طبیعی خود را
بازیابی و به این نتیجه برسی که بهتر است داوطلبانه جامی به مراتب بدتر از زهر را
نیش جان کرده در برابر ملت زانوی شرم زده و پیشانی عذر بر خاک مذلت بمالی وگرنه
سرنوشت تو باری دیگر ثابت خواهد کرد که توبه گرگ
فقط و فقط مرگ است ، و در اینصورت به حکم جبر تاریخ به ورطه چاه خود ساخته
ستمگرانی چون صدامیان و قذافی ها چنان سقوط خواهی کرد که به وضعیت رقت آور فرعون
معاصر مصر قبطه ببری .
هم میهنان \ایرانیان
در این مقطع تاریخی بیش از پیش ضروری می نماید که
متحد شویم و برای آینده میهن و نسل های آتی خود فکر اساسی برای نان کنیم که خربزه گندیده
شعبده های انتخابات نمای فقیه نه چکه ای آب بل فریب و سرابی بیش نیست . زیرا قبلا
هم سرکرده رژیم مافیا در اثر « نه بزرگ » مردم به گوشه رانده شد ولی مجموعه حاکمیت
به منظور حفظ موقعیت بادآورده و تداوم امتیازات غصب کرده در رابطه با برکناری او
کوتاه آمد و حرفهای سطحی چون ولایت مشروطه و نمایشهای مردم فریبانه پا را فراتر
نگذاشت که همین امر موجب گستاخی هر چه بیشتر او گردید. لذا بنا به رسم متداول در
جوامع بشری و تجربه های متعدد تاریخی در مقابله با استبداد بویژه از نوع ارتجاعی آن
نباید بیش از این منتظر بمانیم بلکه همه باید بپا خیزیم و دست به دست هم بدهیم تا
همچون دو دستگاه استبدادی و انتخابات ستیز قاجار و پهلوی از شر دستگاه استبداد
جاری نیز خلاصی یابیم زیرا که :
تا این ملک است و این روزگار زین ده ویران دهمت
صدهزار
با تو نه رفاقتی هست و نه صلاحیتی
تو تعفن سیطره مزمن بیدادی
با کنده و ساطوری در دست
و نفسه سیاهی بر سر
چون مترسکی بی چشم ، بی گوش ، بی هوش
در دامچاله تقدیری موهوم
ارژنگ داودی
معلم، نویسنده، شاعر و زندانی سیاسی
زندان مرکزی و مخوف بندر عباس
تیر ماه ۱۳۹۲
www.hrdai.net
Tel.:0031620720193
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر