متنی را که در زیر مطالعه خواهید کرد توسط یکی از زندانیان سیاسی که مدت زیادی هم بند زنده یاد حجت زمانی بوده و آخرین دفاعیات و خاطراتی که برای او نقل و قول کرده بود را به مناسبت سالگرد این جانباختۀ راه آزادی، از ما خواسته که آنرا منتشر کنیم
با احترام به جانباختگان راه آزادی
از خون سرخ فام سیاوش بیگناه / در پای نونهالی/ از جان چند قطره خون فرو ریخت
خون مایه درخت تناور شد/ این باغ و راغ را/ از برک و بار خویش/ چنین زیب و پردهد
گیرم که بر کشند زبن/ باز بر دمد / این نو نهال رفته ز خون باز بر دهد
روزی دیدم هزار سال دیگر هم/ ثمر دهد/ هر چند خاموشم/ من خود سیاوشم/ خود آزمای خویشم/ دانم که جان پاک جسم مرا زشعله آ تش/ گذر دهد/ خونریز را بگوی/ خون مرا بریز/ که هر قطرۀ خون من/ بسیارها سیاوشی دیگر بر آورد/ و هر سیاوش/ ترانۀ پیکار سر دهد
« زندگی خوب حق همه است ، وقتی نگذارند خوب زندگی کنی باید برایش مبارزه کرد » این جمله ای است که زنده یاد حجت زمانی در بیدادگاههای رژیم در جواب قاضی که گفته بود تو چرا نرفتی مثل بقیه سراغ زندگی که خودت را توی درد سر انداختی . وقتی از او پرسیده بود چرا مبارزه را انتخاب کردی در جواب گفته بود وقتی شما برادران و خواهران ما را به صرف داشتن کتاب و فروختن روزنامه اعدام و تیرباران کردید. هزاران هزار زن و جوان را که مبارزه سیاسی می کردن زیر شکنجه کشتید. تعدادی زیادی روزنامه نگار و نویسنده به صرف نوشتن مقاله و مطلبی با ضربات چاقو فجیعانه کشتید .همین الان هم شما دانشجویان که می نویسند و وبلاک نویسی می کنند را بر نمی تابید. معلمان و کارگران را روزانه زندان می کنید. من هم در دفاع از آزادی و مردم مظلوم مسیر این روش علیرغم میل باطنی انتخاب کردم . شما با وحشیگریتان ما را مجبور کردید.در ابتدای دادگاه خطاب به قاضی گفته بود من این دادگاه را برسمیت نمی شناسم ، چون دادگاه باید بی طرف باشد در حالی که بالای سر شما عکس خمینی و خامنه ای قرار دارد نه پرچم ایران و سمبل عدالت.
حکم من از قبل صادر شده است در ثانی از داشتن وکیل محروم و دادگاه هم علنی نیست.
زنده یاد حجت عواطف بسیار زلال و لطیفی داشت. با دیدن یا شنیدن اخبار تکان دهنده فقر کودکان و زنان و یا شنیدن اخبار خودسوزی و خودکشی زنان و جوانان بشدت متاثر می شد و اشک می ریخت بخصوص وقتی که اخبار مربوط به قاچاق زنان و دختران ایرانی را توسط وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را به دوبی شنیده بود می گفت ایکاش می مردم و این چیزها را نمی شنیدم .
در زندان گوهرداشت پزشکی را آورده بودند که در اثر فشارها بعد از چند روز اقدام به خودکشی کرد.حجت در این چند روز رابطۀ دوستانه ای با او بر قرار کرده بود وقتی شنید خودکشی کرده روزها در حیاط قدم می زد و اشک می ریخت ، من گاهی خودم را مقصر می دانم چون نتوانستم به او کمک کنم و مانع خودکشی او شوم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
یکی از هم بندان حجت زمانی
15 بهمن 1386
انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. : 0031620720193
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر